سهراب مَنش

۱۳۸۱ مهر ۲, سه‌شنبه

تهران؟ ایران؟ لطفا بخونید و نظر بدید!
چند روزی هست که دارم فکر ميکنم، من اگر بخواهم به ایران برگردم و آنجا دوباره زندگی کنم چه مشکلاتی میتونه جلوم باشه؟!
و چه چیزهای برام غیر قابل تحمل هست؟! (مرسی کلاس!مرسی تحمل!)
اولش طبق معمول به فکر شکم افتادم و خرج در آوردن! خیلی باید سخت باشه که امروز برگردی تو ایران و بخوای از صفر شروع بکنی!(بابای مستضعف مرفه! و مستکبر بی درد هم که ندارم!)
پس باید خودم کار کنم، این قسمت قضیه با یک مقدار هم کشیدن! اینطرف برای یک مدتی، با تمام سختیها ممکن هست،
دیگه چی موند؟
آهان مسکن(دست رو دلم نگذار که خون هست)
این قسمت قضیه رو اگر بخوام به قیمتهای امروز نگاه کنم، عمرا به تنهایی نمیتونم حل کنم،و اگر بخوام به امید این بشینم که این رو هم اینطرف در بیارم، باید اگر عمری باشه در سن ۹۰ سالگی حل بشه که خوب یک مقدار دیره!(بابا من هم بچه هسنم و آرزو دارم!)
پس این قسمت قضیه رو باید روی چیزی که از پدر به جا مانده حساب کنی،(حالا اگر نمیشه قیطریه نشست،باید تونست تو محل ۲ تا اطاق اجاره کرد!)
پس این رو هم با یک سری چیزها میشه حل کرد،
دیگه چی موند؟ چمدونهام رو ببندم؟
یک مشکل دیگه هم هست!
و آن این هست: من آنموقع که ایران بودم،خیلی از شکلهای واقعی زندگی رو ندیدم، و یا کم دیدم،مثلا:آدمیزاد، و آدم بودن!
میدونم که هنوز مرده اش ارزش داره آنجا و وقتی یکی فوت میکنه، مردم میروند سراغش، مثل همین ماه پیشونی،ولی! زنده ها رو اینطوری دیدن یک مشکلی هست که من نمیدونم چطوری باید حل بکنم!!
نمیتونم هضم کنم که مردم (حالا خیلی امیدوارنه بگم نه همشون!!) چطوری تو محلی میخوابند که الناز ۱۸ ساله به قیمت پنجاه هزار تومان (۶۵ دلار!! به دلار حساب باید کرد یا ریال؟!) به فروش میره و بچه نوزاد رو به قیمت یک میلیون تومان (۱۲۰۰ دلار!) میخرند و میفروشند!!
اینها چیزهایی هستند که من فکر میکنم نتوانم که تو خودم حل بکنم،
من بچه بالا شهر تهران نیستم، محله ما(امیریه ،شاهپور) اونموقع که من به دنیا آمدم از اعیان نشینی در آمده بود، و آدمهای متوسط توش زندگی میکردند، ولی به همه مقدسات من ندیدم این چیزها رو!!
امروز تو یکی از این سایتهای خبری خواندم که نزدیک به ۳۰۰ هزار روسپی تو تهران هست،(نُچ و نوچ نکن خبرها رو ببین،رگ غیرتت برای من نزنه بالا ،برای مسببش بزنه) یعتی اگر پیرزنها و بچه ها رو از توی اینها (مونث ها) در بیاریم،از هر ۱۰ زن تهرانی، یک نفر خودفروشی میکنه، اصلا بگیم این فمینیستها با غرض خبر میدهند و حساب کنیم از تو هر ۲۰ نفر یکی خود فروشی میکنه،
شما که تو ایران هستی و داری تو تهران زندگی میکنی:لطفا به من بگو:چطوری شب نان میخوری، وقتی که ممکن هست (احتمال خیلی بالا و خیلی پائین!! هر کدام رو دوست داری بگیر!) یکی از زنها تو فامیلت به خاطر همین یک لقمه نون داره خودفروشی میکنه؟!
شما فامیل کم درآمد و یا فقیر ندارید؟!
همه اینها که کم در آمد هستند و فقیر، بچه محل و فامیل من حساب میشوند؟!
خودت رو هم میتونی سیاه کنی؟!
به من گفتی ، و من مثل بچه خوب باور کردم، خودت چی؟!
باور میکنی؟!
اینجا اینطرف دنیا من از این چیزها باخبرم،ولی نمی بینم،
اینجا گدایی جرم هست!(حکومت دست مستضعفین نیست که هر کاری دلشون میخواد بکنند!!)
اینجا سر چها راه بچه گلفروش و یا آدامس فروش نمیاد تو ماشین یخه ات رو بگیره و مردد بمونی که پول بهش بدی یا نه؟!
وقتی نمیدی وجدان درد داری، وقتی هم میدی نمیدونی که سر این بچه به کدوم دسته مافیا وصل هست؟! و سبیل کدوم مادرقحبه ای رو داری غیر مستقیم میتابونی و میچربونی!
بچه ۶ ساله که برای خودش کار نمیکنه(به گداهای بزرگ و پیرش کار ندارم!)
همه اینها رو خواندی؟!
حالا بی زحمت من رو راجب این قسمت آخر مشکلاتم راهنمایی کن!!
ننویس که برنگرد و بمون و یا مگر دیوانه شدی میخوای برگردی؟!
اینها رو نگو.
فقط بی زحمت به من بگید شما که آنجا هستی و اینها رو میبینی و باهاشون سر وکار داری چه میکنی؟!
مرسی که میگی!

تهران:شهر فرشته ها!


من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]