امروز رفتم گشتم، رفتم خونه آزاده،دیدم یکی زده تمام عروسکهای پر صدای عشقش رو شکسته(ناراحت بود!)
رفتم در خونه شاهین اینا دیدم دلش هم سبز هست! (هم کپک زده!) براش نوشتم که یک پله جلو هست هنوز،آدم بعد از تنهایی میگنده!
خودم هم که این وسط موندم!
آی رفیق!!!
فکر کن!فکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر، زندگی همین دو روز هست،یک وقتهایی داری مثل این دختر ۱۶ ساله، وصیتنامه و حرف آخر رو میزنی و بعد از اینکه رفتی بیرون، شاید دیگه برنگردی که برای بقیه تعریف کنی خیلی خوش گذشت،یا خیلی بد بود،
آهای رفیق:میتونی باعث دلخوشی کسی بشی؟ آره؟ پس بشو!
دل خودت هم خوش میشه!
آهای رفیق.. همینها رو میخواستم بگم(دمت گرم که حوصله گذاشتی و خواندی)