سهراب مَنش

۱۳۸۱ مهر ۱, دوشنبه

امروز رفتم گشتم، رفتم خونه آزاده،دیدم یکی زده تمام عروسکهای پر صدای عشقش رو شکسته(ناراحت بود!)
رفتم در خونه شاهین اینا دیدم دلش هم سبز هست! (هم کپک زده!) براش نوشتم که یک پله جلو هست هنوز،آدم بعد از تنهایی میگنده!
خودم هم که این وسط موندم!
آی رفیق!!!
فکر کن!فکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر، زندگی همین دو روز هست،یک وقتهایی داری مثل این دختر ۱۶ ساله، وصیتنامه و حرف آخر رو میزنی و بعد از اینکه رفتی بیرون، شاید دیگه برنگردی که برای بقیه تعریف کنی خیلی خوش گذشت،یا خیلی بد بود،
آهای رفیق:میتونی باعث دلخوشی کسی بشی؟ آره؟ پس بشو!
دل خودت هم خوش میشه!
آهای رفیق.. همینها رو میخواستم بگم(دمت گرم که حوصله گذاشتی و خواندی)

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]