سهراب مَنش

۱۳۸۱ شهریور ۲۱, پنجشنبه

امروز با یکی از وبلاگ نویسها یک چت مختصر داشتم،
صحبت از یک اشکالی تو وبلاگ بود که درست شد و همینطور یک مقدار راجب تحصیل صحبت کردیم(خیلی کم)
خوشبختانه نسل جوان امروز دارای تحصیلات بالا هست،و این برای من که یک نسل کهنه تر از نسل جوان حساب میشوم،جای خوشحالی هست.
حدود 13 سال قبل من اگر مایل بودم که به دانشگاه بروم،بدون هیچ مشکلی میتوانستم با استفاده از سهمیه رزمندگان قبول بشوم و ادامه تحصیل بدهم،
اما من تمایلی به ادامه تحصیل نداشتم و بیشتر سعی داشتم که سریعتر به وضعیت مالی خودم سر و سامانی بدهم،و همانطور که قبلا نوشتم سریع ازدواج کنم! اولی انجام شد،یعنی با تلاش زیاد توانستم نسبتا وضعیت مالی مناسبی داشته باشم (با در نظر گرفتن اینکه خیلی جوان بودم و اهل دزدی هم نبودم).اما دومی ممکن نشد،یعنی ممکن نشد که ازدواج کنم که چرای آن را قبلا مفصل نوشتم ،
اما هدف از اینهمه روضه خوانی این هست که بگویم ظاهرا در ایران داشتن مدرک تحصیلی فقط مصرف علمی نداره و بیشتر برای هدفهای دیگه استفاده میشود!
من حدود یک سال قبل یکی از دوستانم نزدیک به یک ماه اینجا مهمان من بود،این بنده خدا از دوستان قدیمی من هست و من تو این چند سالی که اینحا هستم همیشه سعی کردم که باهاش ارتباط داشته باشم،قبلا از طریق نامه و تلفن،و حالا از طریق اینترنت،
حدودا یک هفته بود که اینحا بود که یک روز صحبت تحصیل پیش آمد، برگشت گفت:وقتی تو رفتی من ادامه تحصیل دادم و وارد دانشگاه شدم و در رشته الترونیک لیسانس گرفتم!
من به جای شاخ داشتم دُم در میاوردم،چون تماس من با این آدم دائمی بود و اگر وارد دانشگاه شده بود،حتما تو این مدت که داشت درس میخواند من متوجه میشدم، ولی هیچوقت صحبت تحصیل را نکرده بود،من میدونستم که تو ایران کارش تعمیر کامپیوتر هست،ولی راستش باور نکردم که این آدم دانشگاه رفته باشه! نه به خاطر این که سوادش کم بود،بلکه به خاطر اینکه اگر ۴ سال یک جا باشی،و با یکی دوست باشی،حتما یک روز یک موضوعی پیش میاد که حرف تحصیل رو بزنی!
خلاصه کنم.من زیاد اهل تعارف نیستم و حرفم را همیشه رک میزنم،بهش گفتم:دلیلی وجود نداره که بخوای راجب تحصیلاتت دروغ بگی!!
اولش که کلی سرخ و سفید شد،و سعی کرد ادای آدمهای عصبانی رو در بیاره که باز با برخورد من جا زد!
به هرحال من ازش پرسیدم که چرا راجب این موضوع دروغ گفت به من؟!
گفتش:راستش رو بخوای تو ایران همه چی شده مدرکی! اگر به یک کاری به صورت صد در صد هم وارد باشی،تا یک لیسانس بغلش نچسبونی مردم معمولا اعتماد نمیکنند و روی خوش نشان نمیدهند!!
و این بنده خدا هم با اینکه به کارش خیلی وارد بوده (من شاهد هستم که از همون نوجوانی عشق این چیزهای الکترونیکی داشت) یک پولی به یک نفر داده بود تا براش یک لیسانس جعلی درست بکنه!!
و از آن به بعد شده بود آقای مهندس تو ایران:))
تحصیلات خیلی خوب هست،به شرطی که مردمی که باهاشون زندگی میکنی،عادت نکرده باشند که حرف دروغ را راحتر از واقعیت بپذیرند،
هر کسی تو یک چیزی زحمت میکشه،کسی که از بچگی میره شاگر مکانیک میشه و یک عمری تو اینکار میمونه،مهندس حساب میشه به نظر من!
از همه مهمتر فهم و شعور هست که هیچوقت با یک تیکه کاغد صاحبش نمیشی،
به هر حال هر کسی که زحمت میکشه و وقت گذاشته برای تحصیل برای من قابل احترام هست،ولی من ملاک احترام گذاشتنم به دیگران مدرک تحصیلی آنها نیست،
جواب خیلی ممنون را خواهش میکنم میدم و جواب های رو هُوی.
شما چی؟

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]