سهراب مَنش

۱۳۸۱ شهریور ۵, سه‌شنبه

ديشب تو يک توفيق اجباري! نشستم پای کانالهای ایران،
جاتون زیاد خالی نیود! دل و جگر میاد، بالا وقتی به این کانالها نگاه میکنی.البته اینکه من دیدم کانالی بود که از ایران پخش میشه زیاد معطلتون نکنم،
دو تا سریال دیدم یکی از یکی چرت و پرت تر! اسم اولی رو نفهمیدم ولی دومی اسمش شهر فرنگ بود،
شاید من اینجا از انظر اخلاقی خیلی عوض شده باشم!ولی اینها که من دیدم باور کنید خیلی بیمزه و لوس بود! البته فکر میکنم سریال کمدی بود ولی اینکه اینها بازی میکردند کمدی نبود،یک مشت لوس بازی که من نمیفهمم کسی میتونه بهش بخنده یا نه؟
به هر حال یکی از حُسنهای این کانالها این هست که آدم زیاد هوای آمدن به ایران نمیزنه به کله اش،اگر ندیدیت تا حالا، برید ببینید تا متوجه بشوید!
اگر هم دیدید و فکر میکنید که من نمیتوانم بفهمم که چطوری باید به این سریالها خندید! لطف کنید یادم بدهید!
تصحیح: با عرض معذرت اسم این سریال "شهر قشنگ" میباشد.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]