سهراب مَنش

۱۳۸۱ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

چه کسی بود صدا زد سهراب؟
مُرده زنده شد!
سلام:من چند روزی تو مسافرت و ترک کردن بودم! داشتم میرفتم بعدش یکهو گم شدم!
نه.داشتم با آسانسور میرفتم بالا،آسانسور طبقه چهل و چهارم گیر کرد!تلفنی هم که توش بود خراب شده بود!
خلاصه امروز آتش نشانی آمد، و اول یک سطل آب ریختن رومون،بعدش در آوردنمون،
از فردا مینویسم

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]