از ميادينی که زمانی زيباييهای آنها بر سر زبانها بوده ،امروز فقط خاطره ای بر جای مانده و ديگر هيـــــــچ.
ميدانها به عبارت صحيح تقاطع های امروزی،فقط محل تجمع اتوبوس ها و تاکسی های رنگ و رو رفته و مجسمه های زشت و بی تناسب و در بارهء ساختمانهای اطراف آنها بهتر است چيزی نگويم،
از دروازه ها و گذر ها هم که خبری نيست،
و کوچه ها و خيابانها و چهار راهها اينقدر بی هويت شده اند که نام آنها هر سال عوض می شود.راستی چرا نام کوچه برلن ،هنوز همان برلن است؟؟؟
خلاصه اينکه اين حرفها را زدم که بگويم يک مدت است که خيلی دوست دارم بروم بازار ! البته نه برای خريد.فقط چند ساعتی آنجا تنهای تنها بنشينم و آنجا را بو کنم!نخنديد،من واقعا بوی بازار را دوست دارم...
ولی اصلا جرات نمی کنم چون اينجا هم شده مرکز خريد و فروش مواد مخدر و کارهای خلاف.
دارم کم کم به اين نتيجه می رسم که واقعا همه چيز فقط خاطره شده است و بــــــــس.