سهراب مَنش

۱۳۸۱ مرداد ۲۵, جمعه

میخوام راجب یک موضوعی بنویسم که شاید شما هم در رابطه با آن شنیده اید!
موضوع مربوط میشود به زوجهایی که زن خانواده قدرت باردار شدن را ندارد و اخیرا متُدی آمده که اسپرم مرد خانواده را در رحم یک زن دیگر میگذارند و به اینصورت آن زن را باردار میکنند و بعد از اینکه نوزاد به دنیا آمد آن نوزاد را تحویل خانواده ای میدهند که زن آن خانواده نمیتواند باردار بشود،اینجا تو اروپا این موضوع مخالفانی دارد و بعضیها با اینکار شدیدا مخالف هستند!
من نمیدونم چه نظری میتونم داشته باشم،ولی برای اینکه بخواهم این موضوع را در خودم جا بیندازم احتیاج به آن دارم که راجبش بیشتر فکر کنم،و اگر در خودم به نتیجه ای رسیدم اینجا خواهم نوشت،
شما چی فکر میکنید؟
به نظر شما اشکالی داره که اسپرم یک مرد را به صورت مصنوعی وارد رحم یک زن دیگر بکنند و بعد از فارغ شدن آن فرزند را تحویل صاحب اسپرم بدهند!
البته توضیح بدهم که زنی که میپذیرد اینکار را انجام بدهد به صورت داوطلبانه اینکار را میکند و در اصل به نوعی کمک میکند که یک خانواده که صاحب فرزند نمیشوند نیز بچه دار بشود،منتها خوب این بچه به صورت صد در صد اوریجینال نمیباشد! چون به هر حال یک زن دیگر این فرزند را در رحم خود بزرگ کرده و به دنیا آورده،
اگر شما نظری دارید بنویسید تا من هم راجبش فکر کنم و اگر به نتیجه ای رسیدم،نظر خودم را خواهم نوشت.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]