سهراب مَنش

۱۳۸۱ مرداد ۲, چهارشنبه

سلام
عرض شود که من الان يک جند روزی هست که نمی نويسم(خب که چی؟؟)
آهان يعنی آنکه خط من اينجا مشکل پيدا کرده و متاسفانه به راحتی هم اين مشکل حل نخواهد شد!
من برای وصل شدن به شبکه اينترنت از کابل تلويزيون استفاده می کنم و الان مدتی هست که دائما با اين خط مشکل دارم،با شرکتی که اين خط را از آنها گرفته ام صحبت کرده ام،و به نظر آنها تنها مشکلی که می تواند باشد اين هست که :کابلهای اين خانه
که من در آن زندگی می کنم قديمی می باشد،و برای همين نمی تواند درست کارش را انجام بدهد!
برای پرداختن هزينه آن به توافق نمی رسيم (حدودا ۴۰۰ يورو خرج داره)
به هر حال من هنوز درگير هستم و متاسفانه نمی توانم از محل کار و يا کتابخانه هم چيزی در وبلاگ بنويسم.
اين نوشته را هم از طريق ايميل برای فهيمه خانم فرستادم تا در وبلاگ بگذارد،
از اينکه اينطوری و بی مقدمه رفتم معذرت می خواهم از شما دوستان خوب(هر چند که تا حالا يک نفر هم ايميل نداده که زنده ای؟ يا مرده!)
خوش باشيد.
::سهراب::

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]