سهراب مَنش

۱۳۸۱ تیر ۱۷, دوشنبه

شيرينی شکسته شدن شيشه عمر دشمن
چند روز قبل مذاکرات بين وزير خارجه عراق با دبير کل سازمان ملل در رابطه با بازديد کارشناسان سازمان ملل از تسليحات عراق به شکست انجامید.
اين خبر را حتما همه شنيده اند و مي دانند.
من از شنيدن اين خبر بسيار خوشحال شدم.زيرا ميدانم که آمريکا به دنبال بهانه ای برای حمله به عراق و سرنگونی صدام ميگردد.و اين شکست مذاکرات هم ميتواند يک امتياز مثبت برای آمريکا باشد.
من به عنوان يک سرباز مملکتم.معتقدم که در جريان جنگ بين ايران و عراق خيانت بزرگی به ملت ايران شد.آن روزی که ميشد سرافرازانه و با پيروزی کامل در جنگ و گرفتن خسارات جنگی(البته فقط از نظر مالی.جون هيچ قيمتی نميتوان بر روی خون آن جوانانی گذاشت که جان خود را فدا کردند) جنگ را پايان داد.چنين نکردند.و با بازی دادن مردم ايران و فريبی بزرگ به نام راه قدس از کربلا ميگذرد به جنگ ادامه دادند و نتيجه هم اين شد که با ذلت قطعنامه ۵۹۸ را قبول کردند و چنان داغی بر دل مردمی که در جنگ بودند گذاشتند که تا آخر عمر فراموش نميشود.
و حتما روزی خواهد رسید که کوسه ها!! و امثال آن خیانتکاران که در زمان جنگ افراد خانواده خود را در اروپا نگه داری میکردند به عنوان خیانتکاران جنگی محاکمه خواهند شد.
اما حالا آن کار نيمه تمام ما را قرار است که سربازان آمريکايی تمام کنند و ريشه صدام را بسوزانند.
من تمام وجودم پر است از کينه و دشمنی نسبت به صدام حسين و اطرافيانش.و به خداوند سوگند که اگر ميتوانستم به عنوان يک سرباز در کنار ارتش آمريکا بر عليه صدام بجنگم اين را با کمال افتخار می پذيرفتم و انجام ميدادم.
اگر روزی ذره ای از کينه و احساس دشمنيم با صدام و اطرافيانش کم بشود.کافيست تا نگاهی به آلبوم عکسم بيندازم و ببينم که تعداد افراد کشته شده در آن عکسها که به يادگار با دوستانم و همرزمانم گرفته ام بيشتر از افرادی است که امروز زنده هستند و همين تعداد هم که زنده هستند هر کدام به نوعی از عوارض جنگ رنج ميبرند.
من هيچ دشمنی با زن و کودکان عراقی و آنها که نقشی در جنگ بر عليه ايران نداشته اند ندارم.ولی سراسر وجودم کينه است نسبت به افراد بعثی و کسانی که با افتخار از حمله به کشور من ياد ميکنند.
لحظه موعود برای برای من که زنده مانده ام از آن جنگ و برای دوستان من که امروز زير خاک گرم وطن آرميده اند نزديک است.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]