اگر بخواهم چند كلمه اي در مورد اينکه من چه جوري اينجا مي نويسم را بگويم ،احتمالا مي گوييد به به ، چه نويسنده خوبي!!
براي نوشتن اينجا ،اول فکر مي کنم که چي بنويسم؟بعد از فکر کردن شروع مي کنم به نوشتن.خداييش نوشته ها يم را يکي، دو بار مي خوانم و غلط گيري مي کنم و بعد که ميرم سراغ اينکه نوشته هايم را تايپ کنم ،خدا نکنه که خسته باشم،چون با اين همه غلط گيري کردن مي بينم دوباره چند تايي غلط دارم .از اينها که بگذريم ،اول ميروم سراغ اديتور و بعد توي بلاگر ،حالا اگر شانس بيارم و قبل از پست و پابليش آقا سهراب آنلاين باشند و بلاگر هم مشکل داشته باشد و از ايشون بخواهم که ببينند مشکل آن چيه.
اينجا ست که يک غلط ديگر هم پيدا مي شود و مي بينيد که فهيمه خانم يک کلمه جديد اختراع کرده،ذندگی!،...
خلاصه دروغ نگم اين مشکل براي من هميشگي بوده ،از ديکته و انشاء خوشم نمي آمد و در اين درسها ضعيف بودم .ديکته را با خر خواني خوب مي شدم و انشاء را هم بابام برام مي نوشت و من هم حفظ مي کردم...راستي يکي به من بگويد : دختر ! تو چرا نويسنده نشدي؟؟