سهراب مَنش

۱۳۸۱ تیر ۱۵, شنبه

نوشتن مثل حرف زدن ميماند.اگر همانموقع که بايد نوشته نشود.انگار که ديگه حرف مونده شده و بیات ميشود.
البته ميشود که روی يک کاغذ نوشت و نگه داشت.ولی حرفهايی که من اينجا مينويسم هيچوقت از قبل حاضر نشده و هيچ وقت روی کاغذ نوشته نشده و بعد تايپ.
همه اينها نوشته شد که بگم اگر ميبينيد عروس نميرقصد.برای اين هست که اين دفعه واقعا اطاق کج هست! بلگر باز ما بی پولها رو کنف کرد.و چيزی پابليش نميکند.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]