نوشتن مشترک!
يک توضيح کوتاه بدم راجب اينکه چرا از فهيمه خواستم که اينجا بنويسد.
زياد دليل خاصی نداره و اونطور که بعضيها فکر کردندهم نيست!!
من تو زندگيم تا مجبور نشوم هيچکاری نميکنم! مثلا تا از گشنگی رو به قبله نشوم غذا نميخورم.(البته الان يادم آمد که اين به گشاديم هم مربوط ميشه:))
تا از تنهايی دق نکنم.نميرم خانه رفيقهام(اونها بيشتر می آيند)
و مثالهای ديگری که حتما تو زندگی شما هم هست.
فهيمه تقريبا ۴ ماه هست که اين وبلاگ رو ميخواند.(قبلش آدرس اينجا رو نداده بودم و چيزی بهش نگفته بودم!)
دو ماه قبل ازش خواستم که اينجا بنويسد.ايشون هم چون خيلی چيزهاش بر عکس من هست!(من اول يک کاری رو انجام ميدهم و بعدش فکر ميکنم.ولی اين بنده خدا اول فکر ميکنه و بعدش انجام ميده)
يکجور تجربه تو زندگی هست .من هيچ اجباری ندارم که اين کار (نوشتن مشترک) رو انجام بدهم ولی خوب هميشه آدم نبايد به يک کاری مجبور بشود که آن را انجام بدهد!
اين کار رو من تو زندگی خصوصی ام انجام نميدهم(بدون اجبار کاری رو انجام دادن)
و خودم هم ميدانم که حتما نبايد همه کارها تو زندگی به زور انجام بشود.
پس اين تجربه شايد کمکی به من بکند که بتوانم از اين عادت دست بردارم!!
رابطه ما بر چه اساسی هست؟!
همانطور که فهيمه خودش نوشته مشغول به تحصيل هست به زودی (چند ماه ديگر) فوق ليسانس ميگيره در رشته معماری و از همين الان هم ميشود ايشان را خانم مهندس صدا کرد.
و چون بنده هم فوق ليسانس عملگی دارم.بنابراين ميتوانم يکجور همکار برای ايشان به حساب بيايم:)
به هرحال آمدن و نوشتن فهيمه را به فال نيک ميگيرم و به قول آقا رضا عرایض.گل و گلدون و چراغ و نور و حیاط و از این حرفهای باسواتی که من بلد نیستم:)
:: سهراب ::