خدايا ،من خالق شهری هستم که خودم را حاکم آن شهر می دانم،،مگر نه اينکه هر خالقی حاکم هم هست؟
خدا يا من شهرم را دوست دارم چون بی واسطه در نهانخانه دلم جای گرفته،گوشهء خلوتی است و جايی برای تمام شدن و تا ابديت رفتن و بازگشتی به فاصله يک نيم نفس و يا نيم نگاه.
اين مسافر راه ،کليد شهرش را به تو می سپارد تا قفلها و زنجير ها ...