سهراب مَنش

۱۳۸۱ مرداد ۳, پنجشنبه

شما به چشم زدن و چشم خوردن اعتقاد داريد؟؟
چند روز پيش حرف سر چشم خوردن بود ، من خودم زياد عقيده ندارم و می گم اگر آدم به اين فکر بکند( که فلانی چشمش می زند) حتما اين اتفاق می افتد.
راستش ما يک همسايه داريم که هر وقت می آيد خانه ما يک اتفاق می افتد،البته بگم که بابام خيلی به اين موضوع عقيده دارد و قبل از آمدن آن بنده خدا دنبال صدقه دادن و اين کارهاست.
همين زمستاني آمد خانه ما و ما هم شومينه خانمان را کلی خوشکل کرده بوديم،بنده خدا خوشش آمد و شروع کرد تعريف کردن و هنوز حرفش تمام نشده بود که چشمتون روز بد نبيند،شيشه شومينه ترکيد و خوشبختانه کسی نزديک شومينه نبود و الا...
جالب اينجاست که خودش هم می خنديد و می گفت چشمش زدم.
می دانيد من فکر می کنم تلقين خيلی در اين موضوع موثر است .

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]