آقا سهراب جواب به اين سئوالها جز اين نيست که آدمی ضعفهای خود را پيدا کند،ولی آيا همه چيز هميشگی خواهد بود؟
من کيستم؟
مي دانيد چند وقت است که فهميدم ديگر آن کسی که فکر می کردم نيستم،آخه جای آيينه ای که من روزها خودم را در آن مي ديدم عوض شده است،قبلا اين آيينه توی يک اتاق تقريبا تاريک بود و من را خوشگل نشان مي داد ،حالا جايش عوض شده و توی حال آمده است که تا دلتان بخواهد پنجره رو به آفتاب دارد و اينجا من را زياد خوب نشان نمي دهد و مهمتر اينکه تازه مي بينم که قلبم رفته سمت راست ،ديگه طرف چپم چيزي نمي زند...
در طلب چيستم؟
يک جواب واضح،من در طلب خوشبختيم و اصل خوشبختی برای من، آرزوهای من است. ولی اين را هم می دانم که خوشبختی آسان بدست نمی آيد و به زمان نياز دارد.
تصميم خود را بر پايه وظيفه بگيرم ؟يا بر مبنای اختيار؟
می دانيد، پاهای من بر روی زمين سفت قرار نگرفته اند.هميشه دوست دارم ،در آن بالا خارج از ديد همگان باشم و اينکه کسی من را نبيند ولی چه کنم که هميشه بر روی خط کابل آهنی برقم.
اين بود خلاصه ای از جوابهايي به سئوالهای خودم . نمی دانم شايد اگر آ دم بخواهد، هيچ چيز هميشگی نخواهد بود.