سهراب مَنش

۱۳۸۱ تیر ۶, پنجشنبه

رفيق بازی يا کمبود محبت
من در مجموع آدم رفيق بازی نيستم.تعداد رفقای اصلی من از تعداد انگشتان يک دست بيشتر نيست.و در مجموع شايد به تعداد انگشتان دو دستم.با مردمی که دو رو برم زندگی می کنند آشنا هستم.
دليلش هم بسيار به نظر خودم ساده است.جنبه من برای داشتن دوست و رفيق بيشتر از اين نيست و از طرفی دوستی را فقط به اينکه با کسی ظاهرا آشنا باشی و گاه گداری با هم بيرون برويد نميدانم.
دوستی به اعتقاد من در خيلی چيزهای ديگر ميباشد.از جمله اينکه اگر زمانی دوستی مشکلی داشت بتوانم در حد توانم گره اي از کارش باز کنم.و تاکنون نيز چنين کرده ام.
و برای همين هم هست که سعی ميکنم تعدادشان را زياد نکنم که بتوانم در صورت نيازشان جوابگوی آنها باشم.
اما دليل نوشتنم از اين مطلب اين هست که.من افرادی را ميشناسم که به قول خودشان بسيار رفيق باز هستند و شايد باز به قول خودشان بيشتر از پنجاه تا دوست و رفيق دارند.
يکی از شرايط رفيق بازی و داشتن دوست زياد اين هست که دارای روحيه بسيار شاد و سر حال باشی.و هميشه بتوانی برای دوستانت جاذبه ای داشته باشی.
ولی آن افرادی که من از آنها شنيده ام که دوست و رفيق زياد دارند اکثرا افرادی هستند که بسيار افسرده ميباشند.و بيشتر حرفهايشان از ناراحتيهايی هست که دارند(از نظر روحی) و شايد بيشتر صحبتهايشان نيز در همين ضمينه باشد.
من معتقدم که اينگونه افراد به هيچ عنوان رفيق باز نيستند و هميشه سعی ميکنند تعداد بيشتری آدم دور رو برشان داشته باشند که بتوانند يکطوری دائما درد و دل بکنند و از غمهايشان بگويند.و جون طبيعطا آدمها سريع از اين موضوع (دائما شنيدن غم وغصه) ناراحت ميشوند. و يکجوری از اين موضوع خود را عقب ميکشند.بنابراين کسانی که مدعی داشتن دوستان زياد هستند تعداد بيشتری را به دور خود جمع ميکنند که هميشه چند نفری را در کنارشان و برای گفتن غمهايشان داشته باشند.
در حقيقت من معتقدم که اين افراد انسانهايی بسيار افسرده هستند که به محبت زيادی نيازمندند.و همين موضوع دليل اصلی داشتن تعداد زياد دوست!! برای اين افراد است.
بيشتر اينها کسانی هستند که بطور شخصی به هيچ عنوان نميتوانند مشکلات روحی خود را حل و يا کم کنند.و برای همين متوسل به مردم به عنوان دوستی و يا رفيق بازی ميشوند.
و البته خود اين افراد ميدانند که مردم زياد در اطرافشان نخواهند ماند.اگر که بخواهند دائما غم و ناراحتی را بشنوند.
بنابراين سعی ميکنند که خودشان را آدمی با روحيه در کارهای جمعی و گروهی نشان بدهند.و معمولا سعی ميکنند که در اينجور کارها مقداری بيشتر از حد معمول انرژی بگذارند.و يا مثلا دائما مهمانی در منزل بدهند و از اين قبيل کارها .تا مردم از اطرافش پراکنده نشوند.
البته هر انسانی نياز دارد به اينکه کسی و يا کسانی را داشته باشد که در هنگام سختی (معمولا روحی) مشکلاتشان را کمی بر دوش اين دوستان بگذارند.
به نظر من اگر کسی که مدعی رفيق بازی هست.اولين شرطی که بايد داشته باشد اين هست که حداقل بتواند در مرحله اول مشکلات خودش رو حل بکنه.
در چند کلام اينکه:رفيق باز بودن با استفاده کردن از احساسات مردم دو چيز مختلف هست.و کسانی که اين ادعا را دارند خودشان قضاوت کنند که جزء کدام يک از اين دو دسته که در آخر نوشتم هستند.
توضيح: اگر شما نظری داريد تو همين قسمت نظر خواهی بنويسيد لطفا.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]