تهران.شهر گناهان کبیره
تهران.شهر حاکمان گناهکار
اینجا تهران است ؛ شهر من . شاید شهر تو و خیلی های دیگر .
اینجا تهران است ؛ « ام القرا » ی جهان اسلام که این روزها سخت از اسلام وهابی خاندان سلطنتی عربستان عقب مانده .
اینجا شهری است که برخی تلاش می کنند شهدا را با ترسیم بر دیوارهای آن ، به نظاره اعمال زمینیان بکشند .
شهری که روزگاری در زیر گامهایی استوار و غیرتمند ، بر خود می لرزید ، ولی امروز همه عشقش به این است که دخترکان پری روی بر سنگفرشهایش اسکیت بازی کنند .
اینجا شهری است که شهردار آن ، روزی که با اصرار سردار سازندگی!! از اصفهان به تهران اعزام شد ، خوی طلبگی خویش را داشت و با موتور گازی به سرکار می رفت ؛ ولی در زمانی کوتاه نردبان ترقی را پیمود و زنش از او نپرسید که چه شد که به یکباره خانه ای 400 میلیون تومانی خریداری کردی؟
شهری است که قاضی عادل آن ، پس از پخش مجموعه مستند قضایی « شیخ و شهردار » شهردار آن را به اختلاس، دزدی و خیانت در بیت المال متهم ساخت و روانه زندان نمود ؛ ولی در عروسی سلطنتی و مفصل دختر همان شهردار محکوم ، نه تنها آن قاضی ، که همه همفکران او حضور یافتند و از نعمات و اطعمه ای که از پول دزدی بیت المال فراهم شده بود تناول نمودند واز شکمهایشان آتش جاری نشد .
اینجا شهری است که وقتی در زمان جنگ ، بچه بسیجی ها آن را « شهر گناهان کبیره » نامیدند ، تصورشان این بود که گنه کاران فقط دخترکان نوجوان و پسران پانکی و رپی هستند ! کدامشان باور می کرد که کار و کاسبی « دادگاه ویژه روحانیت » از دادگاه مبارزه با مفاسد اجتماعی بسیار بیشتر و شلوغتر باشد ؟!
در اینجا ، دخترکان فراری ، برای قطعه ای نان و دمی آسایش ، بدن نحیف خویش را می فروشند و ...
همین جاست که حاکم شرع آن ، اندام ظریف دخترکان معصیت کار !! را برای آنکه جزایشان را ببینند !! به حضرات پیشکش می کند و « خانه ریحانه » که به بهانه خدمت و سرپرستی عزیزان بی پناه تاسیس شده است ، می شود « شهر نو » یی که «حاکم» آن یک قاضی شرع می باشد !
اینجا شهری است که بسیجیانش را با بهشت زهرا (س) و سفر به مناطق جنگی شلمچه و فکه فریب می دهند و خواب می کنند تا آقازاده ها ، راحتتر با شهرام جزایری لاس بزنند و مال بیت المال را بالا بکشند .
اینجا تهران است . شهری که هیچیک از کارگزاران آن به مرقد امامی که در جنوب آن خفته و هر آنچه امروز دارند ، از حیات اوست ، نگاهی نمی اندازند و فقط در چهاردهم خرداد برای خالی نبودن عریضه و عرض اندام سیاسی بر مزارش حضور پیدا می کنند .
اینجا شهری است که وزرایش از رهبرش راحتتر و افسانه ای تر زندگی می کنند .
شهری که نمایندگان مجلسش با یک میلیون و دویست هزار تومان حقوق ، درد مردم با سی هزار تومان در آمد را به فراموشی سپرده اند.و شعار مردم سالاری می دهند!!
اینجا تهران است . شهری معلق میان زمین و آسمان ! نه اسلامی بودنش معلوم است و نه غربی شدنش !
شهری که سرداران مرفه و اعیان نشین آن که روزهای جنگ و خفتن در خاک و خون را فقط برای تعریف در تلویزیون به خاطر دارند ، تلاش دارند تا با چهار تا پوستر و کنگره شهدا ، نسل جدید و جوان را که هیچ چیز و هیچ کس را نمی شناسد ، با فرهنگ جهاد و شهادت طلبی آشنا کنند .
شهری که فرزندان حاکمان آن در دانشگاههای خارج از کشور ، با بهترین امکانات تحصیل می کنند ، آن وقت پدرانشان در دانشگاههای داخل ، از میان دانشجویان ساده شهرستانی«داوطلب عملیات شهادت طلبانه » در فلسطین اشغالی ثبت نام می کنند و این گونه عمل خویش را توجیه می نمایند که:« امروز حفظ اسلام و انقلاب از کسب علم هم بالاتر است و خوشا به حال شما که این سعادت بزرگ نصیبتان شده . ما به حال شما غبطه می خوریم و آرزو می کنیم که ای کاش به جای شما بودیم و بدن خویش را آماج تیر و ترکشهای دشمن می نمودیم!!» و کسی را جرات این نیست که برخیزد و بگوید : « به حال ما غبطه نخورید که ما به حال فرزندان شما در دانشگاههای سوئیس ، کانادا و آمریکا غبطه می خوریم . کاری ندارد ، از پست و مقام خود کنار بیایید و دمی به جای ما عازم شوید !!»
و هنوز اینجا تهران است . شهری که وقتی امامش می رفت ، می دانست بعد از او چه خواهد شد و همان شد که برخی اطرافیان پیامبر (ص) در حق علی(ع) روا داشتند .
اینجا تهران است ، صدای جمهوری اسلامی ایران !
روح شهدای پاکباز شاد باد.