سهراب مَنش

۱۳۸۱ خرداد ۳۰, پنجشنبه

کمی از مجروح شدنها در جنگ.
هر کسی هر جای دنیا اگر در جنگ شرکت بکند.یقینا دچار ناراحتیهای روحی و جسمی خواهد شد.و من هم از این موضوع استثنا نبوده ام.
ناراحتیهای جسمی مثل ترکش و یا گلوله خوردن بعد از مدتی بهبود پیدا میکند.و فقط گاه گداری کمی اذیت میکند که میشود تحمل کرد.
اما ناراحتیهای روحی به راحتی مداوا نمیشوند و تا آخر عمر همراه شخص مجروح خواهند ماند.شدید و یا ضعیف.ولی می ماند.
(خُب که چی؟اینها رو نوشتی!)
عرض شود که من هم در حال حاضر بیشتر از ناراحتیهای روحی جنگ رنج میبرم تا از ناراحتیهای جسمی آن.
مشکل اینجاست که اینگونه ناراحتیها مثل ناراحتیهای جسمی نمیباشد که بتوان مداوای خاصی برای آن در نظر گرفت.و در هر شخصی(تا حدودی) متفاوت خود را بروز میدهد.
یکی از علائم بروز این ناراحتیها در من:عصبانی شدن به صورت خفنی.بطوری که اگر قیافه خودم را هم در آینه ببینم حتما به خودم هم گیر خواهم داد.فشار دادن دندانهایم به همدیگر .اینهم به صورت خفن.طوری که تاکنون سه تا از دندانهای من بر اثر همین فشارها شکسته و یک طرف دندانهایم کمی(سمت چپ دندانها ردیف پایین) سابیده شده و کمی شیب دار شده.(توضیح اینکه موقع فشار دادن دندانها اصلا متوجه این مسئله نمیشوی و بعدا میفهمی چی شده!)
دهان مزه ادرار میگیرد(بله ادرار=شاش).تا حالا مزه کرده اید؟و یا مجبور شدید که ادرار خودتان را سر بکشید؟
برای من و خیلی های دیگر که در جنگ بوده اند پیش آمده.
همه میدانیم که بدن هر آدم در یک آب و هوای معمولی(و نه بشدت گرم مثل خوزستان ایران) بدون آب میتواند بین ۳ تا ۵ روز به حیات خود ادامه بدهد.و اگر همین ۳ تا ۵ روز را هم بدون آب(نوشیدنی) طاقت بیاوری .حتما دچار عوارض آن میشوی.ضعیف شدن چشم به شدت.و در بعضی موارد کور شدن به خاطر خشک شدن آب چشم یکی از این دردها است.
برای من هم پیش آمد که در جبهه و در هنگام محاصره شدن از طرف دشمن همیشگی من یعنی عراقیها و پسر خاله کنونی مسئولین رژیم ! به این مصیبت گرفتار آمدیم.و آب نداشتیم که بخوریم.و از آنجا که در آموزش بارها شنیده بودیم که نباید بدن را بی آب گذاشت.مجبور شدم(شدیم) که چندین بار ادرار خودمان را سر بکشیم.
و بنابرهمین مزه ادرار را میدانم(حبس کشیده ها میدونند ما چی میگیم!)
پسدهانت مزه ادرار میگیرد.معده ات آتش میگیرد از سوزش و در ادرارت خون قاطی خواهد شد.و گاهی چنان این خون در ادرار زیاد میشود که به جای ادرارت .فقط و فقط خون میبینی که از بدنت خارج میشود.
اینها که نوشتم یکیو فقط یکی از ده ها ناراحتیهایی هست که هنگام عصبی شدنم در بدن من خود را نشان میدهد.
برای اینکه بشود کمی از این ناراحتیها کم کرد مجبور هستی که از داروهای اعصاب استفاده بکنی.که خوردن خود همین داروها دست کمی از مواد مخدر از نوع بسیار بد آن (مثل تریاک و هروئین ندارد).
همه این ناراحتیها که نوشتم را به هر حال و با وجود سختیهای بسیار آن میشود تحمل کرد.و ناراحت آن بچه هایی بود که در دوران جنگ مجروح شیمیایی شدند که سرنوشت آنها بسیار تلختر و به عبارتی جهنمی تر هست.
اما تو این مملکت.هیچوقت برای اینکه با یک دکتر متخصص صحبت بکنی احتیاج به آشنا داشتن و ۶ ماه معطل بودن نیست.
اینجا وقتی نسخه به دست وارد داروخانه میشوی.نمیشنوی که بگویند.از این داروها دوتاش رو نداریم و دوتای دیگه رو هم مشابه داریم و یکی از آنها را هم میتونیم نصفش رو بدیم!(که نصف بقیه اش را بتوانیم با نسخه تو به بازار سیاه بفروشیم).
از همه اینها بدتر اینجا نمیشنوی که به تو هنگام نیازت به دارو و یا دکتر و یا ده درد بی درمان دیگر که بر اثر جنگ پیدا کرده ای بگویندغلط کردی رفتی.و میخواستی نروی.بدترین درد شنیدن این حرفها از دهان کسانی است که از «صدقه سر جوانانی که خونشان در جنگ ریخته شد.و یا کسانی که اگر در جنگ کشته نشدند.ولی امروز دارند هر روز میمیرند و زنده میشوند» به پست و مقامی رسيده اند.و زماني که من و امثال من در جنگ بودند توي صد تا سوراخ خودشان را پنهان کرده بودند.و به قول بچه هاي منطقه:مانده بودند تهران پيش امام.چون آنها مثل ما اهل کوفه نبودند که امام را تنها بگذارند!
توضیح:اینکه نوشتم هنگام عصبی شدن این ناراحتیها پیدا میشود.به معنای هر نوع عصبی شدن نیست.و من هم مثل بقیه آدمها خیلی مواقع عصبی میشوم.و بعد از یک مدت کوتاه آرام میشوم(این رو نوشتم بهم زن بدهند:))

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]