سهراب مَنش

۱۳۸۱ خرداد ۲۶, یکشنبه

من زندگی کردن را دوست دارم.ولي زندگی من را دوست ندارد.
من دوست دارم که عاشق بشوم.ولي عشق مسيرش ابنطرفی نميفته.
من عادت کردم به اينکه تنها باشم.ولي تنهايی عادت نکرده که با من باشد.
من تو زندگيم زياد گذشت ميکنم.ولي زندگی هيچ گذشتی در حق من نميکند.
من سعی ميکنم که شيرينهای موزيک را بفهمم.ولی همیشه از موزیک تلخ لذت میبرم.
من تو زندگيم هميشه گفتم که دم غنيمت هست و دنيا دو روز هست.ولی نه دمی آمد و نه دو روزی!
من به خودم ميگم که دنيا اينطوری نميمونه.ولی دنيا بهم ميگه همينی که هست.


من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]