يک نامه در باز.سر گشاده سابق!
من يک آدم نيمه بيکار که هر روز يک چيزهايي تو اين صفحه مينويسم.از آقايان رضا قاسمي و آقای اکبر سردوزامی و آقایحسين نوش آذر.خواهش ميکنم که دعواهاي شخصی.و حسوديهای شغلی و جنسی خود را به ما خوانندگانی که از همه چيز بی خبريم و نميخواهيم که خبردار باشيم.تحميل نکنند!!
والله به خدا ما هم دعواي شخصی داريم.ولی نميايم تو وبلاگ عمومی بنويسيم.( یا مٌخ یکی رو بزنیم که به جامون بنویسه تو وبلاگ عمومی)هر چيزي که دلتان ميخواهد در وبلاگ خودتان بنويسيد.و هر چقدر دوست داريد به هم فحش بدهيد.همانجا بدهيد.ما هم قول ميديم که نيايم بخوانيم!!!
آقايان ما اينجا نه داريم (زووو بازي) ميکنيم.و نه داريم گل کوچيک ميزنيم.و نه داريم دعوای هئيتي ميکنيم! که هی يارگيري ميکنيد.
لطف کنيد و خودتان خجالت بکشيد و انقدر از احساسات اين جوانان ساده دل سو استفاده نکنيد!!
از اين گشاده تر و سربازتر هم ميشود گفت؟
بابا شما دو تا سور به سنگ پای قزوين زديد از پررويی.يک کم بزرگ بشيد!
همين.