سهراب مَنش

۱۳۸۱ خرداد ۲, پنجشنبه

يک نامه در باز.سر گشاده سابق!
من يک آدم نيمه بيکار که هر روز يک چيزهايي تو اين صفحه مينويسم.از آقايان رضا قاسمي و آقای اکبر سردوزامی و آقایحسين نوش آذر.خواهش ميکنم که دعواهاي شخصی.و حسوديهای شغلی و جنسی خود را به ما خوانندگانی که از همه چيز بی خبريم و نميخواهيم که خبردار باشيم.تحميل نکنند!!
والله به خدا ما هم دعواي شخصی داريم.ولی نميايم تو وبلاگ عمومی بنويسيم.( یا مٌخ یکی رو بزنیم که به جامون بنویسه تو وبلاگ عمومی)هر چيزي که دلتان ميخواهد در وبلاگ خودتان بنويسيد.و هر چقدر دوست داريد به هم فحش بدهيد.همانجا بدهيد.ما هم قول ميديم که نيايم بخوانيم!!!
آقايان ما اينجا نه داريم (زووو بازي) ميکنيم.و نه داريم گل کوچيک ميزنيم.و نه داريم دعوای هئيتي ميکنيم! که هی يارگيري ميکنيد.
لطف کنيد و خودتان خجالت بکشيد و انقدر از احساسات اين جوانان ساده دل سو استفاده نکنيد!!
از اين گشاده تر و سربازتر هم ميشود گفت؟
بابا شما دو تا سور به سنگ پای قزوين زديد از پررويی.يک کم بزرگ بشيد!
همين.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]