این گربه زرد.داره به اون گربه سیاه میگه: تو بگو آره.بقیه اش با من.من یک عمره (نزدیک دوهفته) پای تو نشستم.اصلا میدونی چیه؟من به عشق تو به دنیا اومدم! تو این نداری و بی پولی. گفتی از رنگ مشکی خوشت نمیاد.رفتم دادم موهام رو بلوند کردن.آخه من دیگه چیکار بکنم که به تو ثابت بشه دوست دارم؟اگر تو بخوای حاضرم به عشق تو برم سبیلم رو هم بزنم.اصلا میخوای برات مرغ عشق همسایمون رو شکار کنم که به تو ثابت بشه من عاشقتم!! ببین من یک کم ورزش زیبایی اندام کار بکنم هیکلم میشه اندازه یک شیر!! ولی باید دلم به یک چیزی خوش باشه که برم دنبال ورزش و کار. آخه لامسب یک چیزی بگو..
گربه سیاهه که میبینه طرف گلوش بدجوری گیر کرده.با یک کم ناز و میو میو.میگه: ببین من باید راجبش فکر کنم.میخوام ادامه تحصیل بدم برسم به درجه یوز پلنگی..پیشرفت کنم.شاید هم اصلا نمونم اینجا.برم خارج.در ضمن تو یک کم ریزه میزه هستی.من با ببرها بیشتر حال میکنم.! هم خوشگلن.هم گنده!ولی خوب من باز راجب حرفهات فکر میکنم!ولی قول نمیدم!باشه؟
گربه زرده یک کم زیر زبونی هوف هوف و غرغر میکنه.و میگه یاشه.بعد از یک کم پا به پا شدن میگه:حالا میشه یک ماچت بکنم؟!
گربه سیاهه ته دلش از این حرف ضعف رفت.ولی برا اینکه خودش رو لوس بکنه.گفت: از این حرفها نزن.من خوشم نمیاد از این کارها.زشته.و تو خودش داشت میگفت.کاشکی به جای سوال کردن.انجام میدادی!نر هم انقدر بی اٌرزه نوبره...
عکس از:مسافر جزیره