سهراب مَنش

۱۳۸۱ اردیبهشت ۱۴, شنبه

شناختن آدمها
بعضی وقتها پیش خودم فکر میکنم که شناختن افراد کار چندان دشواری نیست.فکر میکنم به راحتی میشود آدمها را دسته بندی کرد (از نظر اخلاق).فکر میکنم که شاید 1 ساعت حرف زدن کافی باشد تا بتوانی بدانی که با که طرف هستی.این طرز فکر من است.ولی در واقع همیشه به آدمها دیر اعتماد میکنم.بارها و بارها به خود گفته ام که عمر انسان کفاف این را نمیدهد که بخواهی برای هر کسی ماهها و یا سالها زمان بگذاری.واقعیت هم همین است.هیچکس نمی تواد برای اینکه دوستی را انتخاب بکند.سالها برایش وقت بگذارد.تا به قول معروف محک گذشت زمان همه چیز آن شخص را برایت روشن بکند.اگر چندین سال برای کسی وقت گذاشتی و در انتها فهمیدی که این همان کسی نیست که تو دنبالش هستی.آنموقع چه جوابی برای عمر رفته ات داری؟؟ داشتن دوست چیزی است که همه انسانها به آن نیاز دارند.و کسی نمیتواند بگوید که من همه عمرم را بدون دوست میگذرانم.اگر بخواهی اینطور فکر کنی.که انسانی افسرده (از نظر علمی میباشی).واز طرفی اگر بخواهی به این صورت فکر کنی.که فعلا که خوب هست این آدم.پس به قولی دم غنیمت هست.پس چگونه میتوانی روزی اگر دلت از همه دنیا گرفته بود خودت را پیش کسی خالی بکنی!!.مگر نه اینکه شرط اول درد ودل کردن این هست که باید انقدر به طرفت اعتماد کنی که هزار و یک نگفته که در دل داری.و به نزدیکترین افراد زندگیت نگفته ای.به او بگویی. و روزی از این کرده خود پشیمان نشوی که چرا گفتم؟ من در طول مدتی که در ایران زندگی کردم(حدودا 23 سال) فقط دو دوست داشتم.و اینجا اگر بخواهم که در این وبلاگ صادقانه حرف بزنم.هنوز بطور کامل کسی را نشناخته ام!! و هنوز هم برای گفتن حرفهایم.گوش شنوای معتمدی نیافته ام.البته با بعضی از اشخاص صحبت کردهام.ولی واقعیت این است که همیشه بیشتر گفته هایم را نمیگویم.من واقعا نمیدانم که کسانی که شخصی را به عنوان شریک زندگی (همسری) انتخاب میکنند.چه ملاکهایی دارند.زمانی که من جوانتر بودم.و دنبال این چیزها.دیدم و تجربه کردم که بسیاری بعد از چند سال زندگی مشترک به این نتیجه رسیدند که انتخابشان اشتباه بوده!! و از طرفی کسانی را دیدم که بعد از چنین سال دوستی (قبل از ازدواج).به تصور خودشان شخص ایده ال خودشان را پیدا کرده بودند.ولی باز هم بسیار مشکل داشتند(بعد از ازدواج).من که درمانده شده ام در این انتخابها.چه برای دوستی و چه برای زندگی دائم.شاید کسی هم درست نداند که چگونه باید انتخاب کرد! به هر حال این مشکلی است که بیشتر انسانها دارند.و من در این مشکل تنها نیستم.آیا واقعا راه حلی وجود دارد؟اگر شما میدانید.خوشحال میشوم که من را نیز راهنمایی کنید.حکایت این نوشته.حکایت داستانی است که بدون انتها تمام میشود.و این تو هستی که باید انتهای داستان را در ذهنت تجسم بکنی.به راستی کسی هست که بتواند انتهای افکار کسی دیگر را حدس بزند.و بداند که حدسش هم درست میباشد؟
توضیح: اگر کسی نظزی و یا راهنمایی در این رابطه دارد خوشحال میشوم که به من نیز بگوید.به هر حال ما انسانها.دائم در حال یاد گیری هستیم.سپاسگزارم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]