سهراب مَنش

۱۳۸۱ اردیبهشت ۸, یکشنبه

باز شد ویک اند(شب جمعه سابق)
این شب جمعه همه جا خوب هست.ایران باشی.یا خارج از ایران.فرقی نداره.فقط ماها اینجا یک مشکل داریم.اونم این هست که یاد نگرفتیم شب یک شنبه هم میشه فاتحه خواند.(یاد میگیریم) جمعه یک مصاحبه داشتم برای دوره آموزش یک ساله کامپیوتر.یک سری امتحانهای معمولی بود.و تست هوش و غیره.یک چیزش باحال بود.آخر کار که صحبتها تمام شد.یارو یک کاغذ گذاشت جلوم.که 2 تا سوال توش بود.یکی اول صفحه.یکی هم وسط صفحه.سوال اول این بود که از چه چیزهایی خوشتون میاد؟.و سوال دوم این که از چه چیزهایی بدتون میاد؟!از یارو پرسیدم منظور از این چی هست و راجب چی باید ینویسم.؟؟بهم گفت فرق نمیکنه.از هرچی تو این دنیا خوشت میاد و یا بدت میاد بنویس.تو اون قسمت خوش آمدن حدود 3 خط نوشتم.ولی تو اون قسمت بد آمدن نصف صفحه که پر شد هیچی.مجبور شدم پشت صفحه هم بنویسم!! خلاصه بگم از ملکه اینها شروع کردم به بد گفتن.تا آخوندها.و خیلی چیزهای دیگه.امشب به سرم زده بود که همه اون چیزهایی که اونجا نوشتم را اینجا بنویسم.ولی دیدم هم باید کلی تایپ کنم.و هم باید کلی خود سانسوری کنم.و به قول شمس الواعظین "بهداشتی" بنویسم.حالا راجبش فکر میکنم.اگر دیدم جنبه نوشتن را دارم.!!مینویسم..فعلا

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]