سهراب مَنش

۱۳۸۱ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

اینو از سر کار دارم مینویسم.
امروز تو این مملکت روز ملکه هست!! من هم نشستم تو یک روز نیمه تعطیل دارم رو میز با شیپش های رو میزم سه قاب میریزم..امروز طبق معمول!! ظهر نشده من خانه هستم.اصلا از صبح نباید میامدم!!( این دیگه بچه پر رویی بود)
حالا ما از بیکاری یک چیزی نوشتیم.شما هم خواندید.این وسط نه من ضرر کردم و نه شما! من تایپ فارسی را تمرین کردم (اونم از سر کار).شما هم مطمئن باش الان یک چیزی بیشتر از همسایتون بلد هستید! نیستید؟ اینکه هر جای دنیا نشسته باشی و بدونی که امروز تو کشور گل و بلبل (به ما همین چیزها را گفتن خر شدیم آمدیم) روز ملکه هست.!! این بده؟ وجدانن این خودش یک سوژه هست که اگر باجناقی. یا اگر زن هستید جاریتون « درست نوشتنم جاری رو؟؟» یا اگر مثل من هیچکدام از اینها را ندارید.باهاش میشه جلو یک رفیقی یا همکاری چٌسی اومد( اگر هیچکدلم از اینها را ندارید تعطیل هستید).
توضیح: گشتم یک سایت به درد بخور از این خانمه پیدا کنم.چیزی ندیدم.اگر شما دیدید به من هم بگید!!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]