اگر رئیسم بدونه من الان که سر کار هستم به جای کار کردن دارم
وبلاگ مینویسم.
پرونده ام رو میگذاره زیر بغلم.و میگه
هرری آقا جون.حالا قسمت وحشتناک قضیه این هست که من کیبورد قیدیمیم را که روی این هم با چسب و آب دهن الفبای فارسی چسبوندم را آوردم سر کارم.اگر ببینه این کیبورد را هم شاخ در میاره.و هم دم.امروز تصمیم گرفتم موقع برگشتن به منزل سر راهم.به محله
ارمنیها (همون عرق فروشی) یک سری بزنم.و امشب مثل این آقاهه که می بینید.
پرواز بکنم
:-)
توضیح: اگر اینکاره هستید و پا.بگید من ماست و خیار برا دو نفر درست کنم.