سهراب مَنش

۱۳۸۱ فروردین ۱۲, دوشنبه

تغیر در زندگی
امروز یک تصمیم اساسی گرفتم.!!زندگی من در 3 سال گذشته به این صورت بوده در منزل.از در که میام تو.اول تلویزیون را روشن میکنم.بعد کامپیوتر را.بعد میروم آشپزخانه و چای میگذارم.تا برگردم .برنامه کامپیوتر کاملا باز شده.ایمیل ها را نگاه میکنم.بعد میرم یک دوش میگیرم.تا از زیر دوش بیام بیرون چای حاضر شده.پس یک چایی میریزم.میام پای تلویزیون.میزنم کانال سی ان.ان.خبری باشه گوش میدم.خبری نباشه.بازم گوش میدم!!چون به هرحال جایی را پای تلویزیون میخورم.بعدش میرم.پای اینترنت.چند تا سایت خبری را نگاه میکنم.اگر خبری باشد.میخوانم.اگر هم نباشد باز هر چی هست آنجا میخوانم!!چون عادت کردم سیگار بعد از چای را پای کامپیوتر بکشم.بعدش با خودم درگیر میشم برا شام درست کردن.وجدانم(یا همان شکم گشنه) میگه پاشو یک چیزی درست کن.و دلم(یا همان کون گشادم) میگه بابا امشب هم همین پیتزا را میخوریم دیگه.خلاصه یکی از این دو حس(یا همان اعضا بدن) بر آن یکی غلبه میکنه.و بالاخره 3 یا 4 ساعت بعد شام رو خوردم.و دارم تلویزیون نگاه میکنم.(همزمان اینترنت هم وصل هست و دارم موزیک گوش میکنم) بعدش از خواب میپرم(چون هم زمان که تلویزیون و اینترنت باز هستند من روی کاناپه خوابم برده) میام میشینم پشت اینترنت هی دور خودم تو اینترنت میچرخم.میشه نزدیک سحر.میرم رو کاناپه ولو میشم.و چرت میزنم.(البته یک تخت بزرگ و شیک دو نفره دارم که فکر کنم تو این چند سال چند شب بیشتر روش نخوابیدم.) چونکه تخت دو نفره هست و من یک نفر.حریفش نیستم.پس کاناپه را عشق است!خلاصه.این شد تقریبا یک چند ساعتی با خودم در منزل. هر سال عید که میشه به خودم میگم باید این وضع را عوض کنم!ولی چند روزکه از عید میگذره.به خودم میگم امسال هم که گذشت .از سال دیگه شروع میکنم..و همینطوری الان چند سال هست که میگذرد.و من دارم تصمیم میگیرم.حالا کی عمل کنم.خدا می داند!!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]