سهراب مَنش

۱۳۸۱ فروردین ۲۵, یکشنبه

یک شنبه ساعت 17:16 به وقت اروپا.حیف که شعر زیاد بلد نیستم.اگر بلد بودم بدم نمیامد که هر روزم را به صورت شعر بنویسم.و بتوانم با نوشتن آن شعر حالم را گفته باشم.این توضیحات را دادم که بگم اگر دیشب.«نصفه شب» این شعر را نوشتم.منظورم از حال و احوال خودم بود.و اینکه نوشتم امیدوارم کسی تو جهانی که من زندگی میکنم نباشه.باز منظورم همین حالی هست که موقع اذیت شدن از موج گرفتگیها دچار آن میشوم بود.و نه کشوری که در آن زندگی میکنم.امیدوارم توضیح کامل باشه.فعلا

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]