سهراب مَنش

۱۳۸۱ فروردین ۹, جمعه

امشب منتظر یک دوست بودم.که بیاد و چندتا سوال ازش بکنم.که خوب انتظارم بیهوده بود.چند روز پیش یکی بهم گفت که من از خود راضی هستم!!.ولی وجدانن اینطور نیست ومن بعضی وقتها طبقگفته بعضی از مردم دیگه.حتی کمی زیادی خجالتی هستم.خجالتی از این نظر که مثلا سعی میکنم تا جایی که برام ممکن هست مزاحم مردم نشم.ولی به هر حال اینم یک جور فکر هست.به قول معروف ما که رندیم وگدا!! قضاوت با خود آنهایی که من باهاشون برخورد دارم.تا فرصتی دیگه.همگی را به خدا می سپارم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]