سهراب مَنش

۱۳۸۱ فروردین ۳, شنبه

تو وبلاگ عمومی راجب مراسم سال نو و عید نوشته است.من از خواندن یک چیز کلی خندیدم.راجب مراسمشال اندازی.نوشته آقای عاشق یک شال بلند داخل منزل کسی که میخواسته باهاش ازدواج بکند. می انداخته و اگر توی شال شیرینی میگذاشتند که یعنیبله. واگر مثلا ترشی میگذاشتند.جواب نه بوده.من داشتم با خودم فکرمیکردم اگر مثلا وقتی شال رو میکشیدی و اون سر شال چند عدد هویج بود چه معنی میتوانست داشته باشد؟؟احتمالا تا عاشق بدبخت تو این فکر بوده که هویجیعنی چی؟؟درب منزل باز میشده و به تعداد هویجهای موجود در شال.داداشهای خانم از منزل بیرون ریخته وبا چوب به جان عاشق بدبخت می افتادند.و حالا نزن کی بزن.و بعد از رفتن آنها.عاشق بدبخت تازه می فهمیده که هر عدد هویج به معنای یک برادر در منزل معشوقه بوده است:)
توضیح:این چرت و پرتها دلیل همان بیکاری هست که تو مطلب قبلی نوشتم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]