يکي از حٌسن های اين آدمهايي که من الان تو مملکت آنها زندگی ميکنم.اين هست که اگر مايل نباشند که چيزی از خودشان به تو بگويند.
بدون وجدان درد ميگن که فلان مسئله را نمی گويم.(مثلا درآمد ماهانه.خانم ها سن خود را نميگن) و چيزهای ديگه.
اولش به آدم بر ميخوره.ولی بعد احساس ميکنی که اگر حرفی را به تو نگفته.
حداقل اين لطف را به تو کرده که بهت
دروغ نگفته!!من فکر ميکنم اين بهتر از اين هست که با کسی آشنا بشوی و پیش خودت فکر ميکنی که يک چيزی از طرف مقابلت ميدانی.و بعد از يک مدت بفهمی که چيزهايی که به تو گفته شده
دروغ بوده.در حالت دوم بدجور به اعصاب آدم چيز!!! ميشه.