سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

من تو زندگی نه چندان بلندم.صحنه های تلخ و وحشتناک بسیار دیدم.و خودم فکر میکنم که چیزهایی که دیدم بیسیار بیشتر از از سن خودم هست و سعی میکنم که تا جایی که برایم ممکن هست از این نوع چیزها فرار کنم.ولی برای فهمیدن بعضی از اتفاقاتی که گاه میشنوم.باید بعضی صحنه های تلخ را باز ببینم.زیاد طولانی نکنم حرفم را.و بهتر است که مثالی بیاورم.چند ماه قبل همسر سیامک پورزند .خانم مهرانگیز کار.جهت مداوای سرطان مدتی در همین کشوری که من هستم بود.و اتفاقا یکی از برنامه های معتبر تلویزونی اینجا.با ایشان مصاحبه ای کرده بود.و از تلویزیون پخش شد.باور کنید من اون روزی که این برنامه پخش شد.از لباسی که این زن وکیل به تن داشت خجالت کشیدم.انقدر لباس این زن ساده و کم قیمت بود .بعدش وقتی میشنوم که همسر این آدم تو ایران دستگیر شده و اعتراف کرده که ۴ میلیون دلار از کسانی در آمریکا گرفته و تو ایران پخش کرده.باور کنید چهارشاخ میمونم.که مثلا این آدم با اینکه این کارو انجام نداده.چطور به این کار اعتراف میکنه!!!ولی با دیدن این تصاویر میتونم کم کم بفهمم که آدمها چطور به کاری که نکردن اعتراف میکنند.همیشه سبز باشید.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]