من تو زندگی نه چندان بلندم.صحنه های تلخ و وحشتناک بسیار دیدم.و خودم فکر میکنم که چیزهایی که دیدم بیسیار بیشتر از از سن خودم هست و سعی میکنم که تا جایی که برایم ممکن هست از این نوع چیزها فرار کنم.ولی برای فهمیدن بعضی از اتفاقاتی که گاه میشنوم.
باید بعضی صحنه های تلخ را باز ببینم.زیاد طولانی نکنم حرفم را.و بهتر است که مثالی بیاورم.چند ماه قبل همسر
سیامک پورزند .خانم
مهرانگیز کار.جهت مداوای سرطان مدتی در همین کشوری که من هستم بود.و اتفاقا یکی از برنامه های معتبر تلویزونی اینجا.با ایشان مصاحبه ای کرده بود.و از تلویزیون پخش شد.باور کنید من اون روزی که این برنامه پخش شد.از لباسی که این زن وکیل به تن داشت خجالت کشیدم.انقدر لباس این زن ساده و کم قیمت بود .بعدش وقتی میشنوم که همسر این آدم تو ایران دستگیر شده و اعتراف کرده که ۴ میلیون دلار از کسانی در آمریکا گرفته و تو ایران پخش کرده.
باور کنید چهارشاخ میمونم.که مثلا این آدم با اینکه این کارو انجام نداده.
چطور به این کار اعتراف میکنه!!!
ولی با دیدن این تصاویر میتونم کم کم بفهمم که آدمها چطور به کاری که نکردن
اعتراف میکنند.همیشه سبز باشید.