فی الوداعه سروده شد
آه ه ه ه.عزیزم تو کجایی؟
از روزی که به دنیا آمدم فقط تو را می خواستم(بر دروغگو لعنت)
یادت هست در کودکی چگونه برایت گریه میکردم؟
و چه عاشقانه در جایم شبها با خیال تو جیش میکردم.
آه ه ه ه ه.عزیزم بگذار یک روزم را برایت بنویسم.
از صبح که از لحاف تشک میام بیرون(به زور) به یاد تو هستم.{چون گشنم هست و باید صبحانه بخورم.}
چه عاشقانه با هر پیمانه چای که در قوری میریزم یک فحش به خودم میدم و یکی به تو(در مجموع ۲ پیمانه=۲ تا فحش)
خانه جارو نشده ام تو را فریاد میزند.(جارو برقی که عربده میکشه)
چشمم را بر خانه و جارو برقی عاشقانه میبندم.(گشادیم میاد خودم جارو کنم)
دلم برای بوی دلپذیرت که همان بوی آبگوشت با دنبه زیاد هست تنگ شده.
سبزیهایم هر روز زردتر میشوند.همون سبزیها که مادرم خشک کرده بود و فرستاده بود.
آری عزیزم همان سبزی قورمه را میگویم.و مپرس که چه بر سر سبزیهای دیگر آمده است(سبزی کوکو.سبزی آش.و شوید)
معده ام هر روز تو را فریاد میکشد(تقریبا ۳ بار در روز.به غیر از عصرانه)
و لبانم که دیگه منو نمودند از بس به تو و خودم فحش میدن.
لباسهای اتو نشده ام .تو کمد وق میزنند.و دستهای تو را میخواهند.و اتو بخار همچنان از شوق عشق بخار میپاشه بیرون.
هر بار که پیتزا در ماکرو وی میگذارم و بوی پیتزا در خانه می پیچد.باز تو هستی که به یادم میایی.و به یاد میاورم که بیشتر وقتها بعد از اینکه غذا می سوخت.همین بو بود که در خانه می پیچید.و تو بودی که تقصیر سوختن غذا را به گردن همه چی میگذاشتی به غیر از خودت!!
یادت میاید که در آخرین روزها گفتی که میروی؟؟
و من باز با تمام وجود گفتم برو به ت.خ.م.م.
....ادامه دارد.