سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۲۲, چهارشنبه

سلام
عرض شود ۲ تا مطلب تو نوشته هاي امشب حسين درخشان بود که راجب يکيش من همانجا نظر دادم.و بقيه رو اينجا مي نويسم.يکی اين قضيه مد لباس هست که حسين جند تا عکس ازش گذاشته که عکس شماره ۴ به نظر من بد نبود.ولی خيلی عجيب هست که سالنی که توش اين مراسم برگزار شده بود انقدر خالی بود!!!زنان هميشه در صحنه ايران تو مراسم سفره ابوالفضل.و حتی تو ختنه سوران پسرهای فاميل بيشتر شرکت میکنند.تا اين مراسم.کاش خانم سپيده که عکسها را برا حسين فرستاده.توضيح میداد.چرا انقدر خلوت بود اونجا؟؟ مطلب دوم راجب بهايی ستيزی هست.من تو ايران که اصلا نميدونستم.بهايی چی هست و چی ميگه.ولی اينجا يک مقدار تونستم راجبشون بخونم که اتفاقا چيز بدی هم تو گفتارشون نديدم.من اين مذهب رو قبول ندارم.ولی بارها وقتی صحبت میکنم اينجا با دوستان.ميگم که .کاشکی اين ايرانيها که ميان خارج و مذهب عوض میکنند(تعدادشون هم کم نيست) ميرفتن جای مسيحی شدن.همين بهايی می شدن.فعلا

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]