سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۱۹, یکشنبه

هر چي به اين عيد نوروز نزديک ميشم.در گيريها و دلگيريها با خودم بيشتر ميشه.از يک طرف به خودم ميگم.توی اين ۳۳ سال شايد من بيش از نيمي از سال تحويلها پيش خانواده نبودم.اصلا يادم نمياد آخرين سالی که در کنار خانواده بودم.يک چيزی مثل خاطرات کودکی تو ذهنم هست از عيد..ولی هيچ خاطره واضحی ندارم.هميشه به خودم ميگم يا تو هم آدم هستی.ومثل بقيه بايد اين روزها رو داشته باشی.يا که اصلا آدم نيستی.که دوميش بيشتر ميخوره بهم.فعلا همين.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]