سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۱۸, شنبه

لينک
اين حکايت لينک دادن هم برا من شده بود يک داستان بي مزه.در عين حال که خيلی ساده بود.من هر کاری ميکردم.نميشد.خلاصه که چند وقت پيش ياد گرفتم.بعدش يک مشکل ديگه پيش آمد .اينکه به کی و يا چه مطلبي لينک بدم؟؟پيش خودم فکر کردم که ممکن هست چيرهايی که برا من جالب هست .برا ديگران جالب نباشه!! و بی خيال شدم لينک دادن رو.تا چند وقت پيش حسين درخشان ايميل داده بود که چرا لينک نميدی؟؟البته تصور نشه که ايشون پسرخاله بنده هست.اينو برا اين گفته بود که مثلا خيلی ۳ نشه.و من مثلا بهم زياد برنخوره که جواب ايميلی که به ايشون داده بودم.بعد از ۲ هفته داده بود!! ومن مشکلی که داشتم رو به کمک آقا سياوش سانسور هرگز حل کرده بودم.هر چند که بعدش ۲ تا ايميل به همين آقا سياوش دادم که اصلا جواب نيومد ازش!! آخر قصه اينکه من از چند روز پيش شروع کردم لينک دادن.حالا هر کی خوشش نيامد از چيزهايی که من ميخونم.و يا گوش ميکنم.به من يک ايميل بده.و بگه چی گوش کنم يا بخونم.بهتر هست!!!!

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]