سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۱۵, چهارشنبه

انتخابات
امشب راجب ۲ تا موضوع مي نويسم.اول اينکه فردا اينجا روز انتخاب شهردار هست ومن هم ميرم که راي بدم.البته مطمئن هستم که کسي که من ميخوام بهش راي بدم انتخاب نخواهد شد.چون از حزبي هست که از خارجيها پشتيباني مي کنند.و اينها توي اين شهر زياد طرفدار ندارن.و معمولا کساني که از احزاب مسيحي هستن انتخاب مي شوند.ولي يک حٌسن داره اين راي دادن به حزب سبزهاي چپ(حزبي که از خارجي و پناهنده پشتيباني مي کنند) و اون اين هست که اين شهردارها زياد پر رو نشن و بدونن که احزاب مخالفشون هم طرفدار دارن.هر چند که وضعيت اين احزاب بعد از ۱۱ سپتامبر زياد خوب نيست و مشکل پيدا کردن.
اما مطلب دوم اينکه اميدوارم کسي از شنيدن و يا ديدن اين دو تا فايل که من گذاشتم از قتلهاي زنجيره اي زياد متاثر نشده باشه(هر چند که مي دونم ممکن نيست!) ولي توصيه مي کنم اگر اونها رو شنيديد و حالتون گرفته شده.به اين فايل صوتي گوش کنيد.و اميدوارم که يک لبخند کوچک رو لبتون بياره.اين خانم کوچولو که صداش رو مي شنويد.اسمش شيوا هست و تو فرانسه زندگي ميکنه.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]