سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۱۳, دوشنبه

كفتارها
مي خواستم جاي كفتار بنويسم گربه،ولي احساس مي كنم كه به گربه ها توهين ميشه!!
مدتي از آمدن نوار بازجويهاي قتلهاي زنجيره اي به اروپا مي گذره.و شايد مدت زمان زيادي هست كه اينها را تو اينترنت گذاشتن.من اولين بار اين صداهاي «وحشت» رو از تو وبلاگ هوس شنيدم،(هوس از اون شب ديگه ننوشت) و شنيده بودم كه تصوير اين فايلها هم تو اينترنت هست.ولي تا امشب جايي پيدا نكرده بودم اين فايلهارو براي ديدن،تا امشب اتفاقي رفتم توي يك سايت و اونجا ده دقيقه از اين فايلهارو به صورت تصوير ديدم،خوشبختانه فقط ده دقيقه اين نوارها اونجا بود،(البته صدا كامل بود).اينكه چقدر اين اعمال و كارها وحشيانه هست،و ديگر اينكه من نمي دونم اين زندانيان واقعا كاري كرده اند يا نه؟ بحث جدايي هست.چيزي كه منو به حيرت و تعجب مي اندازه.و چيري كه من نمي تونم بفهمم اين هست كه:بازجو با زنداني آشنا هست از قبل.و اينطور كه از حرفاشون ميشه فهميد.اين هست كه قبلا با هم روي يك پرونده كار كردن«همكار بودن» و از همه چي همديگه خبر دارن!!(بازپرس به متهم ياداوري ميكنه كه چه بلايي سر فلان كس آوردن) حرف من اينجا هست كه آدم اگر 2 بار با هم بشينه و نمي دونم مثلا يك غذايي با هم بخورن،خود به خود يك جور حالت آشنايي و احترام پيش مياد برا دو طرف،و ديگه نمي تونن اينها مثلا كاري عليه هم ديگه انجام بدن،اون اول نوشتم كفتارها.چون اين حالت برخورد رو من فقط تو اين جانور ديدم (تو تلويزيون) اون بازجو هنوز چوب روزگار به تنش ننشسته.اگر نشسته بود مي دونست كه اين بلائي كه داره سر همكارش مياره،حتما و يقينا به سرخودش نيز خواهد آمد،(هر دستي بدي تو اين دنيا همون دست هم مي گيري) من هيچ تمايلي ندارم كه مثلا در چند سال آينده نوار اعترافات اين بازجوي فعلي رو كه در آينده مطمئنا خودش نيز بر اون صندلي پلاستيكي خواهد نشست رو بشنوم،فقط مي خوام بدونم كه وقتي به اين حيوان (به اين نميشه گفت آدم) ميگن كه زنت رو به چه كسي و چطور دادي جواب اين حيوان چي هست؟ و قيافش چطور ميشه؟؟!!!
توضيح:اگر نوشته ها و جمله ها خيلي بهم ريخته هست ببخشيد،الان واقعا فكرم به هم ريخته هست

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]