سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۳, جمعه

سلام.چرا همه ما سعي مي كنيم درست برعكس كاري را انجام بديم كه مي شنويم؟؟ايراني جماعت بايد حتما يك كارو بايد شخصا تجربه بكنه تا باور بكنه.زن و مرد هم نداره.حدود يك سال قبل.من با يك خانم كه از ايران بود آشنا شدم تو يك كلوپ چت.voice chat}}و گاهي كه فرصتي پيش ميامد حبت مي كردم با ايشون.اونموقع داشت مي رفت كلاس زبان.چون تصميم داشت از ايران حارج بشه و بياد اروپا.من از همون اوايل بهش گفتم كه اين كار در وضعيتي كه من مي بينم اشتباه هست و اصلا زمان مناسب نيست و شرايط خيلي بد هست تو اروپا.يك جورهايي اين خانم بهشون برخورد ويك جورهايي غير مستقيم گفت كه نمي خواد جاي منو تنگ كنه و مصمّم هست كه اين كار را انجام بده.و بهتر هست كه من نظرم رو برا خودم نگهدارم!!و در ضمن فرمودن كه دايي ايشون اينجا هستن.و به اين خواهرزاده عزيز!!گفته كه تو فقط برسون خودت رو. بقيه كار با من! حدود 2 ماه قبل اين خانم ديگه online نشد.و يك ماه قبل من يك ايميل گرفتم از اين خانم كه اينجا تشريف دارن و منزل دايي جان!!هستن.و درخواست پناهندگي كرده اينجا!!و دايي جان يك كيس(پرونده)توپ براش درست كرده.و يك شماره تلفن داده بود كه من زنگ بزنم.من هم زنگ زدم و باهاش صحبت كردم.با يك خنده مغرورانه كه از پشت تلفن هم ميشد حس كرد.گفت ديدي كه اومدم.من هم رسيدنش رو بهش تبريك گفتم.يك هفته بعد Online شد و مي خواست كه صحبت كنه.و گفت كه دلش براي ايران خيلي تنگ شده و از اين داستانها..من گفتم خانم بذار يخهات آب بشه.بعد صحبت دلتنگي بكن.اگر برا تفريح هم اومده بودي بازيك هفته كم بود كه بخواي دلتنگ بشي.و شما كه برا زندگي اومدي از الان اين حرفها رو نزن.باز بهش برخورد.{شايد هم خودش رو لوس مي كرد.من حاليم نشد!!}خلاصه اينكه.ديروز يك ايميل ديگه اود با اين خبر كه اين سركار خانم .بهشون ظرف يك ماه 2 تا جواب منفي دريافت كردن و ازش خواستن كه اينجا رو ترك كننن.و اين خانم هم باز بهش برخورده و مي خواد بره ايران. تا چند روز ديگه پرواز داره برا تهران.و در ضمن فرمودن كه متاسف هستن برا كساني كه اينجا زندگي ميكنن!!!اين آدم از خانواده پولداري نيستن و احتمالا اون پدر بيچاره.بايد تا چند سال ديگه چكهايي كه برا اومدن دخترش به اينجارو داده پاس كنه.اگه يك كم حرف گوش كن بود.الان 3 ميليون تومان پول از بين نرفته بود.و ايشون هم قرار نبود دست از پا درازتر برگرده،
نتيجه گيري:حرف گوش كن بابا.همه مردم تو دنيا بدخواه آدم نيستن.در ضمن همه دايي ها خيرخواه نيستن..

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]