سهراب مَنش

۱۳۸۰ اسفند ۱, چهارشنبه

سلام.تا حالا براتون پيش اومده كه تو بيمارستان بستري بشيد؟؟وكسي نياد برا ملاقات شما؟؟ يا به قولي ملاقاتي نداشته باشيد؟برا من پيش اومده.هم تو ايران و هم اينجا.اينكه چرا بيمارستان بودم.داستان طولاني داره كه در حال حاضر نمي خوام بهش بپردازم.ولي به زودي اگر يك مقدار دستم تو تايپ كردن فارسي راه بيفته.شروع مي كنم به نوشتن 5 سال از زندگيم.و هدف اصلي من از باز كردن اين وبلاگ همين بوده.و زياد اهميتي هم برام نداره كه اين خاطرات رو حتي يك نفر بخونه ويا حتي هيچكس نخونه.اما حرفي كه امشب شروع كردم راجب همون دوستم هست كه ديروز ازش نوشتم.امروز غروب رفتم ملاقات ايشون.من تنها كسي هستم كه در حال حاضربه ملاقاتش ميرم.نمي دونيد كه وقتي آدم رو مي بينه چه برقي از شادي تو چشمش مياد.و همزمان نمي دونيد چه غمي وجود من رو ميگيره.غم براي اينكه وقتي ميري تو بيمارستان دور هر تخت و مريضي چند نفر ايستاده.كه از آشنايان و اقوام مريضي هستن كه اونجا بستري هست.مخصوصا تو اين بخش كه اين دوست من هست.اين بخش مخصوص آدمهايي هست كه به شدت افسرده هستن.به دليلهاي مختلف.مثلا زني كه بچه اش رو از دست داده.مردي كه بعد از دهها سال زندگي مشترك همسرش رو از دست داده.و مخصوصا آدمهايي كه به دلايل مختلف دست به خودكشي زدن.تو چندتا كلام بگم.انگار هرچي غم هست تو اين شهر.جمع شده زير يك سالن كه 200 متر هست.حرفم رو خلاصه كنم.با دكتر بخش صحبت كردم.گفت قرار هست كه امشب يك جور آمپول بزنن بهش كه ممكن هست كمك كنه .ولي حداقل بايد 2 هفته ديگه بمونه كه اگر اين آمپول تاثير كرد.دومي رو هم بزنن بهش.و قرار شد كه برم مطب اين دكتر و باهاش مفصل تر صحبت كنم.تا بلكه بتونم بيشتر از مريضيش بدونم.و با تماس با خانوادش يك فكر كلي بشه راجبش.جهت اطلاع عرض كنم كه تا اين ساعت من حتي 1 ايميل هم دريافت نكردم!!وحتي بعيد مي دونم كه يكي از اين وبلاگ نويسها 1 لينك به مطلب من داده باشه محض رضاي خدا كه پيشكش/محض آدم دوستي.ايراني بودنمون بخوره تو سرمون حالا.براتون آرزوي تندرستي و شادكامي دارم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]