سهراب مَنش

۱۳۸۴ دی ۱۰, شنبه

زمستان در هلند
عکس هایی که در زیر نوشته‌ام گذشته ام را، ساعت بین چهار تا چهار و نیم عصر دیروز، یعنی ۲۰۰۵/۱۲/۳۰ با دوربین تلفن همراه گرفته ام.
هوا در این روزها بسیار سرد شده است، و تقریبا در تمام اروپا برف سنگینی می بارد.
منزل من همانطور که قبلا نوشته ام تا لب دریا حدود پانزده دقیقه پیاده روی دارد، و به همین خاطر بارندگی ها خیلی سریع به باران تبدیل می شود و برفها را می شورد و با خود می برد.
اما دیروز و پریشب سرما آنقدر زیاد بود که هنوز برفها آب نشده اند.

عکس اول مربوط است به محوطهٔ آپارتمانی که من در آن زندگی می کنم.



عکس دوم نیز مربوط است به خیابانی که به منزل من منتهی می شود.



نظر بدهید.

(0) comments
۱۳۸۴ دی ۵, دوشنبه

هدیه
یک نفر با فرستادن این کارت زیبا، روح من را شاد کرد!
باشه عزیز، تا شقایق هست، زندگی باید کرد...





نظر بدهید.

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]