امروز دقیقا بیست و پنج سال از شروع جنگ بین ایران و عراق میگذرد!
به آن دو شماره که در بالای متن نگاه میکنی،تردید در انسان پیدا میشود که آیا واقعا بیست و پنج سال از آن شروع نحس گذشته است؟
چقدر عمر آدمیزاد با سرعت طی میشود و چقدر دیر انسان متوجه این موضوع میشود.
به هرحال من به مناسبت این سالگرد یکی دیگر از عکسهای منطقه را در وبلاگ میگذارم.
عکس زیر، شب یکی از عملیات ها گرفته شده و اینجا ما خود را آماده کردهایم که به خط اعزام بشویم و از آنجا عملیات را شروع کنیم.
در آن زمان در دسته ادوات بودم و تخصص من خمپاره شصت میلیمتری بود. همان که بر روی شانهام آویزان است.
نفر سمت چپم نیز که خمپاره بر دوش دارد، محسن است که بعد از این شب دیگر برنگشت و به دیار باقی شتافت. روحش شاد.
دو نفر سمت راستم را بخاطر نمی اورم که چه نام داشتند، اما اینها کمک خدمه بودند و هر دو سالم ماندند.
مانیتور خودم کمی مشکل دارد و عکسها را تاریک نشان میدهد، امیدوارم که شما چنین مشکلی نداشته باشید! به هرحال من در این عکس پیراهن به اصطلاح پلنگی بر تن دارم.