سهراب مَنش

۱۳۸۳ شهریور ۱۹, پنجشنبه

چه خبر؟
طی هفته گذشته و این هفته خبر خاص و قابل نوشتنی اتفاق نفتاده تا بخواهم اینجا را کمی خط خطی بکنم!
هفته پیش چهار شنبه، دوباره برای تحویل گرفتن بارهای همسر دوستم که به تازگی به هلند آمده به فرودگاه رفتیم.
حدود یکصد و پنجاه کیلوگرم بار اضافی داشت که نتوانسته بود همراه خود بیاورد و آنها را با همان شرکت لوفت هانزا فرستاده بود.
دو روز بعد از آمدن خودشان بارهایش هم رسید، و برای تحویل گرفتن آنها به اسخیپل رفتیم.
بارها را به یکی از انبارهای حومه فرودگاه فرستاده بودند و بعد از حدود هفت ساعت دوندگی وسایل را تحویل گرفتیم و به منزل آوردیم.
************
این هفته با پیدا کردن یک سایت دیگر ایرانی موفق شدم چند تا از فیلمهایی که مایل بودم ببینم و نسیتا جدید هم هست را دیدم.
ارتفاع پست، اثیری، عشق کافی نیست و فیلم قدیمی از کرخه تا راین.
چند تا موضوع توی این مدتی که من در اینجا زندگی کردم و بیشتر فیلمهای آمریکایی و اروپایی را دیده‌ام، برای من در فیلمهای ایرانی غیر قابل تحمل است!
اول از همه آماتور بودن هنرپیشه ها است که آنقدر نقش خود را مصنوعی بازی می‌کنند که در بعضی از قسمتها فیلم ها تحمل آدم برای دیدن آنها تمام می‌شود.
سناریوی فیلمها هم که برای خود فاجعه‌ای به حساب می‌آید.
مثلا فیلم اثیری( نمیدانم اثیری با ث سه نقطه معنی خاصی دارد؟) چون در اول فیلم، اسیری را بصورت اثیری نوشته بود.
به هرحا فیلم اسیری برای مثال تا اواسط فیلم تقریبا جذاب بود، اما از وسط های فیلم دیگر تحمل کردنش واقعا مشکل بود، اتمام فیلم هم که برای خود فاجعه‌ای بود!
نکته جالب توجه در این فیلم، گسترش فرهنگ یک شبه و با یک عروسی به همه چیز رسیدن بود! وقتی چنین فیلمهایی با این سناریوها نوشته می‌شود و نسل جوان آن را می‌بیند، نباید از آنها توقع داشت و یا از آنها ایراد گرفت که چرا یکی از معنای ازدواج کردن در ایران را خوشبخت شدن بطور کامل در یک شب می‌‌دانند و اگر این اتفاق نیفتد بسیار ی از مشکلات پیش خواهد آمد.
در فیلم ارتفاع پست،اما از آنجا که داستان واقعی بود و نویسنده نتوانسته بود زیاد از سر و ته آن بزند، سناریوی فبلم خوب بود، ولی آماتور بودن هنرپیشه ها بسیار آزار دهنده بود. البته ایفای نقش توسط دو نفر از هنرپیشه های قدیمی دز این فیلم استثنا بود.
فیلم قدیمی از کرخه تا راین را هم به خاطر یاد آوری خاطره های گذشته دیدم، و بعضی از صحنه ها و دیالوگهای بین هنرپیشگان.
مخصوصا قسمتی که مجروح شیمیایی در اداره مهاجرت و پناهندگی به رفیقش می‌گوید میخواهد جایی زندگی کند که برایش ارزش قائل باشند و به چشم انسان به او نگاه کنند و جایی باشد که بتواند در آرامش نفس بکشد.
چند تا فیلم جدید دیگر هم هست که دلم میخواهد ببینم، اما فیلمی که دلم برایش خیلی تنگ شده، عروسی خوبان است.
کاشکی یک جایی روی اینترنت می‌شد این فیلم را هن نگاه کرد.
و هزار البته دیدن سریال هزار دستان برای یار دهم یا یازدهم بصورت کامل که آن را نیز گیر نمی‌اورم.

(0) comments
۱۳۸۳ شهریور ۱۵, یکشنبه

دلیل
دنبال دلیل نگردید برای این دو عکسی که بر روی وبلاگ آمده است!
راستش من این امکانی که به تازگی در سایت بلاگر برای آپلود کردن عکسها بر روی وبلاگ پیشنهاد شده، را چندبار خوانده ام و حتی به دو نفر هم سفارش کرده بودم که از این سیستم برای بارگذاری عکسها استفاده کنند.
اما خودم باهاش کار نکرده بودم، دیشب روی کامپیوتر نصب کردم و برای امتحان دو تا عکس را آپلود کردم.
قرار نبود که توی این وبلاگ بیایند، اما وقتی آمدند، دلم نیامد بخاطر زیبایی‌اشان، آنها را دیلیت کنم.( بابا احساسات!)
همین

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]