اول اینکه: دو روز قبل فکر کردم که یک فایل صوتی بر روی وبلاگ بگذارم.
دو بار حرفهایی که میخواستم بگویم را ضبط کردم، اما هر بار که به آنها گوش دادم، حس کردم چیزی شبیه به روضه امام حسین شده است تا یک گفتگوی دوستانه!
یک کم با خودم کلنجار رفتم که چه بکنم، و به این نتیجه رسیدم که فعلا بی خیال فایل صوتی. و همین نوشتن را عشق است.
البته میتوانم این مژده را به دوستداران بدهم که به زودی اینکار را خواهم کرد(بابا هندونه، بابا جو گیر شدن!)
گذشته از شوخی من بارها نوشته و یا گفته ام که احساس میکنم شنیدن صدای کسی که به وبلاگش سر میزنی، گاهی میتواند بیشتر فضای صمیمی و واقعی درست بکند. شما هم اگر وبلاگ دارید حتما اینکار را بکنید، من که خیلی خوش به حالم میشود وقتی صدای دیگران را میشنوم، نظر شما در این رابطه چه هست را نمیدانم!؟
پیشنهاد: اگر احیانا کسی مایل است که صدایش را بر روی شبکه بگذارد، و مشکل فضا در شبکه را دارد، با فرستادن یک ایمیل به من مشکلش حل خواهد شد.
*****************
چند روز هست که هوای هلند گرم شده است و بچههای همسایه برای بازی کردن به حیاط خانهاشن میآیند.
به خاطر گرم بودن هوا تمام پنجرهها و درب بالکن خانه من هم باز است، و گاهی که این بچهها زیاد شلوغ میکنند، اعصابم حسابی خط خطی میشود و ترجیح میدهم که در گرما بنشینم، ولی زیاد سر و صدا نشنوم!
چند وقت پیش با یکی از دوستانی که به ایران رفته بود صحبت میکردم،
میگفت یکی از چیزهایی که زیاد باعث اذیت شدن آدم میشود، شلوغ بودن دور آدم است! به این معنی که دائما اطرافت آدمهای زیادی هستند. و شلوغ کردن بچهها (بازی کردنشان) باعث میشود که گاهی اعصابت حسابی به هم بریزد!
فهمیدن حرفش کار زیاد مشکلی نبود، اما توی این چند روز بیشتر به معنی حرفش رسیدهام.
اما همین دوست میگفت تا بخواهی به خودت بیایی و به این شلوغ بودن عادت بکنی، وقت برگشت است و اینجا برای مدتی از زیاد آرام بودن محیط اطرافت عذاب میکشی!
****************
این یاهو مسنجر لعنتی!
..................................
توضیح: میخواستم چیزی در مورد یاهو مسنجر و موش و گربه بازی آن بنویسم، که فعلا از نوشتنش منصرف شدم!
************
آقا ابراهیم نکته گو بعد از یک مدت سکوت دوباره شروع به نکته نویسی کرده است.