سهراب مَنش

۱۳۸۲ آذر ۲۷, پنجشنبه

باز هم بيخوابی
ساعت ۲ بامداد روز پنج شنبه
يک ساعت قبل رفتم توي تخت که بخوابم، ولی هر چی تلاش کردم موفق نشدم!
یک ساعت توی تخت از این پهلو به آن پهلو چرخیدم، و آنقدر وول خوردم که کلافه شدم و از جام پاشدم. تلویزیون را روشن کردم، ولی چیز بدرد بخور و قابل دیدنی توش نیست. توی اینترنت هم خبر خاصی نیست.
در واقع حوصله هیچ کاری نیست! همیشه اینجور موقعها به خودم میگم که کم حوصله شده ام! ولی واقعیت این است که بعضی وقتها این احساس دلتنگی همه زندگی و ساعات و لحظات من را تحت تاثیر قرار میدهد. اینجور موقعها هزار جور بهانه برای خودم درست میکنم که حتما اینطور هستم و یا آنطور ، ولی ته دلم خودم بهتر از هر کسی می‌دانم که چه مرگم شده! راه علاج اين مشکل چي هست؟ چرا من به اين محيطي که نزديک به ۱۰ سال است در آن هستم عادت نمی‌کنم؟
فکر نکنم کسی هم آنلاين باشد تا کمی گپ بزنيم تا يک ساعت ديگر بگذرد و دوباره تختخواب را امتحان بکنم.
کسی آنلاين هست؟ ساعت چهار و نيم صبح به وقت ايران است. زياد دير وقت نيست ها!

صدای جنگ
برای اینکه بتوانید فضای یک منطقه جنگی که در آن بوده‌ام را درک کنید ، بهتر دیدم که کمی به صداهای یک منطقه جنگی گوش بدهید . اینطوری وقتی من بگویم که زیر آتش دشمن بودیم ، شما بهتر میتوانید آن محیط را تصور کنید.
لطفا صدای بلندگوهای کامپیوتر را تا جایی که میتوانید بلند کنید.
در آخرین ثانیه های صدایی که خواهید شنید ، یک نفر که مجروح شده و درد زیادی دارد، از شدت درد مامان، مامان، میگوید! شاید این برای شما عجیب باشد، ولی بیشتر کسانی که من شاهد مجروح شدنشان بودم، و کسانی که به شدت مجروح شده بودند و می دانستند ، بیشتر از چند دقیقه دیگر زنده نیستند، یا مادر خود را صدا می زدند و یا خدا، خدا می گفتند.
چیزی که هرگز نمی شود با نوشتن به آن رسید، این است که بودن در آن محیط چقدر سخت و همینطور بسیار وحشتناک است. ولی اگر قوه تخیل خوبی داشته باشید، میتوانید کمی خودتان را در آن محیط حس بکنید.

برای گوش کردن، به آن یکی وبلاگ بروید.

(0) comments
۱۳۸۲ آذر ۲۴, دوشنبه

خاطرات
قسمت دهم خاطرات را امروز ضبط کردم و بر روي شبکه گذاشتم.
توی صحبتها گفته ام که از این به بعد خاطرات را بدون گفتن تاریخ دقیق خواهم گفت. چون ممکن است در گفتن تاریخ و زمان دچار اشتباه بشوم.
برای گوش کردن خاطرات به وبلاگ سهراب منش بروید.
اگر نظر و یا سوالی دارید در نظرخواهی وبلاگ بنویسید.

(0) comments
۱۳۸۲ آذر ۲۳, یکشنبه

صدام حسين دستگير شد
حتما شما هم تا الان اين خبر شيرين را شنيده‌ايد.
سردار قادسیه دیشب بدون شلیک حتی یک گلوله خود را تسلیم کرد!
دیکتاتوری که مانند دیگر دیکتاتورهای گذشته و حال دنیا، خود را کم از خدا نمی‌بینند و فکر می‌کنند هیچ کسی جرات دست درازی به آنها را ندارد، امروز توسط یک سرباز آمریکایی معاینه می‌شد، تا مبادا از ترس قرص سیانور در دهان داشته باشد و همینطور موهایش را می جورید تا در صورت داشتن شپش(!) او را به حمام بفرستد.
روزی که در تلویزیون شاهد سرنگونی مجسمه صدام به صورت زنده بودم، یکی از شادترین روزهای زندگی من بود و با اینکه رقصیدن بلد نیستم، بعد از دیدن تصاویر حدود نیم ساعت در منزل موزیک شاد گذاشته بودم و برای خودم می‌رقصیدم :-)
امروز بعد از شنیدن خبر و بعد از دیدن تصویر صدام که به این فلاکت افتاده، دوباره همان حال شاد آن روز را داشتم. منتها اینبار دیگر برای خودم هنر نمایی نکردم!
یک چیز دیگر را هم اضافه کنم و مطلب را تمام کنم.
نمیدانم با دقت به این عکس صدام که ریش گذاشته نگاه کرده‌اید یا نه؟
به نظرتان شبیه به رهبر معظم انقلاب نشده؟
فکر می‌کنم به زودی زود، روزی که نوبت دستگیری سران رژیم جمهوری اسلامی برسد. اول عکس آنها را که ریش خود را از ترس تراشیده اند تا تغیر قیافه بدهند نشان خواهند داد. و بعد یک عکس ریش دار از آنها را در کنار عکس برای مقایسه خواهند گذشت.
به امید آن روز.

(0) comments

دختر مهر

دختر مهر

عکس: افق

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]