سهراب مَنش

۱۳۸۲ خرداد ۲۳, جمعه

تهران سومین شب داغ و نا آرام خود را گذراند.احتمالا امروز بعد از بازی استقلال و پرسپولیس این نا آرامیها وسعت بیشتری پیدا خواهد کرد.از صمیم قلب برای سلامت و موفقیت این مبارزین بر علیه رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی دعا میکنم.

تهران برای سومین شب متوالی شاهد تظاهرات مردم و دانشجویان برای تغیر رژیم بود

(0) comments

لاله و لادن
عکس و قسمتی از زندگی و همینطور عمل جراحی لاله و لادن که قرار است به زودی در سنگاپیور انجام شود.خبر اصلی یکی از روزنامه های معروف هلند به نام آلخمین داخ بلاد(algemendagblad) بود.همینطور یک عکس بزرگ که کوچک شده آن را در زیر گذاشته ام در صفحه اول خود و زیر خبر اصلی روزنامه به چاپ رسانده بود.
برای این دو دختر امیدوار به زندگی آرزوی یک عمل جراحی همراه با موفقیت و پس از آن یک زندگی بسیار شاد دارم.

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۲۲, پنجشنبه

بعضی از نوشته هایی که در وبلاگ هست واقعا منحصر بفرد هست.از جمله اینها نوشته های شیدای شاپرک هست! این خانم تقریبا تمام دوران بارداری و بدنیا آوردن فرزند و بسیاری از احساسات را که میشود تبدیل به کلمه کرد و نوشت را در وبلاگش آورده.فعلا هم که دوران بعد از زایمان را میگذرانند.تولد شاپرک مبارک اینهمه شیدایی بر این مادر مبارک.

(0) comments

کمی از داستان ران پای چپ
دوباره چند روزه ترکشهایی که تو پای چپم هست شروع به اذیت کرده‌اند.نه میتوانم بنشینم﴿مخصوصا روی صندلی﴾ و نه میتوانم درست راه بروم.از چند روز قبل شروع به اذیت کردند.منتها زیاد محلشون بگذاری فلج می‌كنند آدم را.هر دفعه كه شروع مى‌كنند با خودم تصميم مى‌گيرم كه بدهم جراح درشان بياورد.ولى اصلا به اين جراحان هلندى بى تجربه اعتماد ندارم.اولين بار كه اينجا پيش يك جراح متخصص رفتم.يك دكتر نسبتا سن و سال دار بود.وقتى معاينه كرد اولين سوالش اين بود كه دكترهاي ايران نظرشان چى بود؟ گفتم تو ايران هفت تا تركش کوچک كه پشت ران سمت چپت باشد، معمولا دکتر میگوید برو خدار شکر کن زنده هستی! و بی خیال عمل بشو. همین را به من هم گفتند.ضمن اینکه گفتند چون در سفید ران هستند.عمل خطرناک هست و باید خودت مسئولیت بدتر شدن آن را بپذیری.که من هم نپذیرفتم و آنها هم عمل نکردند.دکتر هلندی گفت: من بهت پیشنهاد میکنم که پات را به دست جراحان هلندی نده! هر وقت که اذیت کردند .از داروهای ضد درد استفاده کن.اگر دیدی افاقه نمیکند داروها مرفین دار حتما کمک میکند و البته حواست باشه وقتی قرص مرفین دار میخوری خوش به حالت نشه! و عملی نشی.من هم تا امروز صبر کردم.راستش دکترها تو ایران گفتند بعد از چند سال خودشان از بین میِروند و بدن آنها را آب میِکند! والله همینطوری گفتند و من هم باور کردم.ولی بعد از گذشت ۱۵ سال هنوز از بین نرفته‌اند و هر چي ميگذرد اين احساس كه دنبال نخود سياه فرستادن من را در مورد خودم بيشتر ميشود.به هر حال يادگارى شلمچه هست.من باور دارم كسى كه از شلمچه﴿بعد از عمليات كربلاى هشت﴾ زنده بيرون آمده، یکجورهایی معجزه در زندگیش اتفاق افتاده.حالا اینکه بعد از این معجزه زندگیش تخمی شده دیگه به کسی به غیر از خوش مربوط نیست.

(0) comments

تهران تب کرده و داغ است.جای ما آنجا خالی.



(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۲۱, چهارشنبه

چهار شنبه: ساعت شش صبح


ديشب بعد از گوش كردن به اخبار شلوغ شدن و تظاهرات دانشجويى تقريبا نخوابيده‌ام.تا ساعت دو نصفه شب  داشتم به اخبار گوش ميكردم و وبلاگ ميخواندم، برای اینکه خوابم ببرد یک شیشه شراب باز کردم و گذاشتم بغل کیبورد و یک مقدار حال فرانسوی به خودم دادم.یعنی رفتم یکی از این گیلاسهای پایه بلند هم آوردم و گذاشتم بغل دستم و شیشه شراب را خالی کردم تو حندق بلا!﴿البته یک گیلاس یک گیلاس خوردم که زود تمام نشود.هشت یورو پول این شیشه شراب هست!﴾ شراب را باید با پیاله خورد. شرابی که با گیلاس خورده می‌شود مزه شراب نمى‌دهد! هر چند كه من تو ايران زياد شراب نخوردم و از پياله خوارى حافظ و خيام بى‌خبرم.امروز صبح زود  از تشنگى شراب ديشب بيدار شدم و ديگر نخوابيدم.شراب بايد به بدن بنشيند و سازگار باشد ولى با بدن من زياد ميانه‌اي ندارد و چيز زيادى از مستى شراب نميفهمم.هر بار كه شراب مبخورم به ياد آن شعر خيام هستم


اين كوزه چو من عاشق زارى بودست~~~ دربند سر زُلف نگاری بودست

(0) comments

تهران امشب شلوغ است.ساعت حدود دوازده شب به وقت اروپا.
رادیو میبدی گزارش مستقیم پخش می کند.

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

نود درصد دختران ایرانی که من در این چند ماه اخیر دیده ام تقریبا مشابه همین عکسی هستند که گذاشتم.گاهی با لنز آبی و گاهی با لنز سبز.
این خانم که عکسش را میبینید در نگاه من بیریخت نیست! ولی هیچ چیز دیگری هم نیست. خوبه این دخترهایی که دنبال مُد هستند، کمی هم به این فکر باشند که قرار نیست همه شکل هم باشند.اگر میخواهید مشابه همدیگر باشید، لااقل طوری باشید که نگاه ایرانی عادت داره.نه اینکه از دور دل ببرید از جلو زهره!

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۱۹, دوشنبه

امروز با یکی در مورد چیزهایی عجیبی که در این دنیا وجود دارد صحبت میکردیم.من یک مثال برایش زدم و این مثال را اینجا هم مینویسم، بلکه یکی از دوستان جوابی برای آن داشته باشد!چیزی که به نظر من یکی از بزرگترین عجایب انسان است عشق است! من هرچی فکر میکنم نمیتوان بفهمم چطور یک انسان وقتی عاشق کسی میشود، تمام بود و نبود خود را به پای این عشق میگذارد و هرکاری میکند تا به معشوق برسد! همین آدم در حالت عادی شاید حاضر نباشد به خاطر کسی دیگر یک قدم مجانی بردارد! ولی وقتی عاشق میشود سر به بیابان میگذارد و تمام چیزهایی که کم و بیش همه ما آن را میدانیم.
چه تغیری در مغز ویا بدن انسان به وجود میاید که یک انسان عادی تبدیل به یک عاشق میشود؟!نه حالت مغز عوض میشود و نه علائم خاصی در بدن ظاهر میشود! چه میشود که آدم اینگونه میشود؟
توضیح: این عشق که من صحبت آن را میکنم میتواند عشق بین یک زن و مرد باشد.میتواند عشق بین افراد خانواده باشد و یا عشق پدر و مادر به فرزند باشد.

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۱۸, یکشنبه

اگر در اين فصل و در يك روز داغ و آفتابى هوس كنيد كه به لب دريا برويد.با يك مشكل بزرگ روبرو ميشويد! مشكل اين است كه وقتى لب دريا ميرى تنها چيزى كه نميتوانى حواست را روى آن متمركز كنى خود دريا است.و تقريبا اصلادريا را نمى‌بينى و برميگردى! به جايش آنقدر گوشت ران و سينه و باسن مى‌بينى كه دو حالت برايت پيش مى‌آيد! يكى اينكه هوس ميكنى به سبك اجداد غار نشين گوشت را شكار نكرده، خام خام بخوری! و یا یک حالت دیگر به وجود می‌آيد؛ و آن این است؛ از بس گوشت لب دریا می‌بينى از هر چى گوشت هست زده مى‌شوى و هوس گياه خوارى مى‌كنى! مخصوصا كه گوشتها با چربى زياد باشد! ديروز عصر كه رفتم لب دريا خيلى شيك و با كلاس با شلوار جين و تى‌شرت آستين كوتاه لب دريا دراز كشيدم و كلى لباسهام را برنزه كردم.فقط يادم رفته بود كه روغن ببرم و لباسهايم را چرب كنم تا به جاى برنزه شدن كانلا برشته و تفتيده بشود و تا چند وقتى نياز به آفتاب گرفتن نداشته باشم!عكس هم گرفتم.منتها نميتوان اينجا بگذارم! راستش بيشتر خانمهای اینجا لب دريا که مى‌آيند مثل آقايان فكر مى‌كنند و لباس زير را فقط همان شورت مى‌دانند و از كرست خبرى نيست.من هم چون نميخوام جوانهاى مملكت گمراه بشوند عكسها را اينجا نميگذارم و همه‌اش را خودم نگاه مى‌كنم تا بار گناهان ديگر جوانان را نيز بر دوش خودم بكشم.يك چيزى تو مايه هاى مسيح!

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]