سهراب مَنش

۱۳۸۲ خرداد ۱۷, شنبه

این نوشته زیر متن کامنتی هست که من در وبلاگ ادوارد نوشتم.
ادوارد همان کسی هست که جمهوری اسلامی میگویدتوسط یهودی ها ترور شده و ظاهرا این آقای شهید! یک وبلاگ هم داره! یک فیلم مستند هم از تلویزیون ایران در این رابطه پخش شده که مثلا در مورد نحوه کشته شدن این ایتالیایی تحقیق کرده اند.اگر اطلاعات بیشتر خواستید.حسین درخشان در یک مقاله توضیح کامل داده و لینک فیلم که به صورت آنلاین میشود دید را هم گذاشته است.
اما کامنت من در وبلاگ ادوارد(بخوانید تروریستهای جمهوری اسلامی!)
نويسنده: سهراب
شنبه، 17 خرداد 1382، ساعت 21:4

شما ها که انقدر زرنگ و باهوش هستيد و به فکر مردم دنيا! چرا يک فيلم مستند راجب ترور رستوران ميکونوس نميسازيد؟ چرا از ترور شاپور بختيار هيچ فيلمی تهيه نميکنيد؟ چرا از کشتن فرخزاد هيچ فيلمی ساخته نميشه؟ چرا راه دور بريم! مگه رهبرتون نگفت قتلهای زنجيره ای در ايران کار اسرائيلی ها است! چرا راجب آنها يک مستند نميسازيد؟در اينکه اين فيلم مستند جعلی باشه هيچ شکی نيست! آب که سر بالا برود،غورباقه هم ابو عطا میخواند.امروز بزرگترین شبکه تروریستی دنیا(جمهوری اسلامی) آمده و از شهادت مظلومانه یک ایتالیایی فیلم میسازد.شما ها رو سیاه تر از آن هستید که بخواهید از این کارها بکنید!

E-mail: sohab_manesh@hotmail.com
URL: sohrab.blogspot.com

(0) comments

همانطور که می‌بينيد دوباره قالب قديمي وبلاگ را گذاشته‌ام.راستش با اينكه آن يكی الب كه آن دوستمون درست كرده از اين قشنگ‌تر و سبك‌تر است، ولی من یکجورهایی به این قالب قدیمی علاقه دارم.هر چند که میدانم باز کردن صفحه با این قالب برای دوستان مشکل است و به اصطلاح صفحه سنگین است.یک چند روزی باشه تا من دوباره همان قالب قبلی را برگردانم.اگر برای دین صفحه مشکل جدی دارید لطفا تو نظر خواهی بنویسید.

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۱۶, جمعه

خوب باز جمعه غروب هست و آغاز تعطيلات آخر هفته، همین اولش بگم که من از همین الان ماتم دو روز دیگر را دارم که باید رختشویی و ظرفشویی بکنم! هفته آینده دوشنبه هم تعطیل عمومی هست.نمیدونم قضیه چیه؟ البته مربوط میشه به حضرت میسح، ولی اینکه تو آن روز چه بلایی سرش میارند من بی خبرم.فقط میگم خدا پدرش را بیامرزد که با مرگش باعث یک روز تعطیلی شد.


احتمالا تو این روزها باز این کسانی که تبلیغ دین مسیحیت را میکنند پیدایشان خواهد شد.تا حالا از فرقه های مختلفشان چندین بار به درب منزل من آمده اند.یکی از آمدن هاشان را اینجا مینویسم.


حدود یک سال و نیم پیش زنگ منزل من از داخل آپارتمان به صدا در آمد﴿یک در پائین هست که ورودی ساختمان هست و یک زنگ اف اف آنجا هست و یک زنگ هم چسبیده به درب بالا!﴾ با یک زیر شلواری و عرق گیر رکابی در را باز کردم.جای همه آقایان خالی! دیدم دو تا هلو پشت در ایستاده‌اند و بسيار خوش تيپ و جوان هم بودند.اولين چيزي كه به فكر من رسيد اين بود كه احتمالا يكي از همسايه ها تو منزلش پارتي داره و اينها اشتباه آمده‌اند!يكيشون سلام كرد﴿خوشگلتره!﴾ و گفت ميشه چند دقيقه باهاتون حرف بزنم؟!من رو ميگى! با تته پته گفتم بفرمائيد! گفت شما خدا را قبول دارى؟ گفتم آره.پرسيد شما به بهشت هم اعتقاد دارى؟ گفتم بله! بعد يك دفترچه يادداشت از تو كيفش در آورد و از من پرسيد شما از كجا آمده‌اى؟ گفتم از ايران.دفترچه يادداشت را ورق زد و يك صفحه را باز كرد و داد دست من و گفت بخوان.ديدم به فارسى نوشته: ما مبلغان دين مسيحيت﴿شاهدان يهوه﴾ هستيم و... من رو ميگى انگار آب يخ ريختند رو سرم!دفترچه را  دادم دستش و بهش گفتم حالا من بايد چيكار كنم؟ گفت خوب ميتونيم را جب همين چيزها صحبت كنيم.ازش پرسيدم شما خدا را قبول دارى؟ گفت آره.بهش گفتم شما به بهشت هم اعتقاد دارى؟ گفت حتما! من هم فورا گفتم پس من و شما اختلافى با هم نداريم كه بخواهيم راجبش بحث كنيم! هر دوي ما به يك چيز معتقديم و بهتر است شما بريد وقتتون را براى كسى بگذاريد كه اينها را قبول نداره! بعدش هم خدافظى كردم و در را بستم.

(0) comments

خبرنگار در سوالی از خمینی پرسید؛ از اینکه بعد از چهارده سال به مملکت خود برمیگردید چه احساسی دارید؟ خمینی در جواب گفت؛هیچی!


روزی که خمینی مرد، من از خودم پرسیدم چه احساسی داری؟ و جوابم همان هیچی بود. چهارده سال بعد از مرگ خمینی دوباره من از خودم میپرسم؛ امروز بعد از گذشت چهارده سال از مرگ خمینی چه احساسی داری؟ جواب می‌دهم؛هیچی! و حتی مایل نیستم که اسم خمینی و خمینیسم را به یاد بیاورم.

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۱۵, پنجشنبه

یک سوال
از دوستانی که در ایران هستند یک سوال دارم.
گوشی تلفن موبایل جزء کدام یک از وسایل زندگی به حساب می آید؟ منظورم این هست که اگر بخواهی در اینترنت به دنبال قیمت یک گوشی تلفن بگردی، باید چه سایت و یا قسمتی از یک سایت را نگاه کرد؟
وسایل منزل؟! کامپیوتر؟! نرم افزار و سخت افزار؟
من امشب(دیشب!) روی اینترنت جستجو کردم تا قیمت یک گوشی موبایل را در ایران پیدا بکنم.ولی هیچکدام از سایتهایی که من دیدم قیمت تلفن موبایل را نداشتند.به هرحال من میخوام قیمت این گوشی که عکسش را گذاشته ام بدانم.اگر سایت بخصوصی سراغ دارید که قیمت در آن است لطفا آدرسش را بنویسید، و یا اگر به صورت اتفاقی قیمت این گوشی را در ایران میدانید در نظر خواهی بنویسید.مشخصات گوشی این هست؛ سامسونگ SGH-T100 .

(0) comments

بوی مرگ و الرحمن این وبلاگ به مشام میرسه...

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۱۲, دوشنبه

امیدوارم که عمل جداسازی این دو دختر لاله و لادن با موفقیت کامل انجام بشود.


(0) comments

ببين ميشه بگيد مستی مسلمونی چي هست که من راهنمايی کنم؟!
باور کنيد اينها که به شما ميگويند دروغ است و اينها که اين حرفها را به شما ميگويند؛ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند!
باور کنید تا مست نباشی نمیتوانی معنی مستی را بفهمی.اگر حافظ اینطور از مستی و شراب نوشته، مطمئن باشید که شراب نوشیده و از حال هوشیاری که پس از مست شدن به آدم دست می دهد نوشته است.اگر از عشق ميگويد؛ نه صحبت خداست و نه عشق به خدا! صحبت از شاخه نبات اولین عشقش و زنهایی است که بعدا عاشق آنها شد.
یاد یک مدل از حرفهای دیگر از آخوندها افتادم که بعضی وقتها میگویند منظورشان از هم آغوشی، خداوند است!باور کن دروغ محض است این حرفها! آدمهای مسلمان نمایی، که سلیته پاچه ور مالیده‌ای را که تا صبح باهاش خوش گذرانده‌اند را خدا میخوانند و به من و شما میگویند منظورشون عشق و هم آغوشی با خداست! در حالی که هنوز لباس زیر خود را که از کرده قبلشان کثیف است عوض نکرده‌اند.تا با کسی هم آغوشی نکرده باشی و لذت نیرده باشی، نمیتوانی معنی معاشقه را بفهمی،
مکاشفه جان. 

(0) comments
۱۳۸۲ خرداد ۱۱, یکشنبه

همه چیز روز شنبه و یک شنبه خوب هست به غیر از این قسمت که باید خانه را تمیز کنی و  رختها و ظرفها را بشوری. من به همه چیز تنها زندگی کردن عادت دارم به غیر از همین قسمتش!هر کاری کردم نتوانستم این یکی کار را مثل همه قسمت‌هاى زندگى مجردى بصورت عادى در بياورم.غذا پختن هم حوصله سر ميبره! مخصوصا وقتى غذاى ايرانى مى‌پزى﴿بگو مگه تو غذا خارجى هم ميپزى؟ منظورم حاضرى هست!﴾ انقدر بايد پاي اين قابلمه و گاز ايستاد تا بالاخره از اشتها مى‌افتى.هميشه غذا را براى روز بعد ميپزم.﴿کتلت یک شب مونده میخوری؟ آره؟ پس برو فردا شب بیا﴾.خدایا از آسمان یک کلفت بفرست! زن نه.حوصله متهم شدن به سوءاستفاده از همسر را ندارم. منبع درآمد ما را ببر بالا تا یک مستخدم بگیریم! بعدش اگر کسی پرسید: مگه کلفت گرفتی؟ با زبان دراز جواب بدم آره ! شما وکیل کلفتها هستید؟


×××××××××××××××××××××××××××××××××××
این چند روز اخیر هوا اینجا گرم شده، و همانطور که هزار بار قبلا نوشتم! من لب دریا زندگی میکنم.(خب به ما چــــــــــه؟)
بابا لب دریا وقتی هوا سی درجه بالای صفر باشه، اگر یک کم مثل من گرمائی باشید باید کیلو کیلو در این هوای شرجی عرق بریزید! خداوند عزت تعالی مرحمت کند و در دور بعد آفرینش، یک باسن زیبا و یک شکم هفت هشت تکه به من عطا کند! تا به جای خانه نشستن بریم لب دریا و برکت خدا را آفتاب بدهیم.همچنین برکات خداوند را دیده و شکر به جای آوریم.

(0) comments

باز مستم(پس لابد هستم!).

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]