سهراب مَنش

۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۰, شنبه

ساعت 21:40 دقیقه
حاضر شدم برم لب دریا؛ یک قدمی بزنم،از منزل من تا لب ساحل حدود 15 دقیقه پیاده روی هست.
وقتی هوا تاریک میشه، دریا یک عظمت دیگه داره، هم خیلی بیشتر انرژی توش هست، هم خیلی بیشتر آرامش!
به هرحال یکی از کارهای که من برای تفریح انجام میدم همین هست، حدود 15 دقبقه پیاده روی.بعد نیم ساعت لب دریا (روی صندلی ) نشستن. یک ربع هم برگشتن.
خلاصه جهت اطلاع عرض کردم بدونید! هر کی لب دریا زندگی میکنه حتما اینکار را بکنه، هر کسی هم که لب دریا زندگی نمیکنه، اینکار را نکند!
من این را جهت اطلاع دسته دوم گفتم، یک کم دلشون را بسوزانم.
ولی خدایی هیچ کجا ایران نمیشه.

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۹, جمعه

خبری نیست
در 24 ساعت گذشته،اتفاق خاصی نیفتاده،از دیدن آن برنامه دختران فراری در ایران حالم گرفته است، دلگیرترین قسمت برنامه مربوط میشد به دخترهایی که با خانواده هاشان تماس میگرفتند و کسی حاضر نبود بیاد دنبالشان!
دیگه اینکه دیشب قرمه سبزی خوردم! این را هم نوشتم چون به هرحال جزء اتفاقات مهم حساب میشود.آخرین باری که قرمه سبزی خوردم،تقریبا یک سال پیش بود! پس این هم اتماق مهمی به حساب میاد. به نظرم فروغ تو یکی از شعرهاش گفته: زندگی؛ یک قابلمه خالی قرمه سبزی است،آه اگر همیشه پر بود و آماده چه حالی میداد! شاید هم فروغ نگفته باشه و خودم گفتم.
همین

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

دختران فراری در ایران
صدقه سر جمهوری اسلامی،این برنامه ها داره تبدیل به سریال میشه در تلویزیونهای اروپا! یک روز زنهای معتاد، یک روز دیگر روسپی های ایران! امشب هم دختران فراری در ایران.رهبر جمهوری اسلامی دو بست چاق تریاک بچسبونه به وافور،و باز بیاد از ثمرات جمهوری اسلامی برای ایران و مردم ایران تعریف بکنه!
کوچکترین آنها تا آنجا که من تماشا کردم مریم 12 ساله است که سمت چپ عکس پائین هست.



عکس دوم و عکس سوم
توضیح: «خانه ریحانه» یکی از مراکز نگهداری دختران فراری در تهران.پخش از شبکه WDR آلمان.

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

حمایت از قتلهای زنجیره ای کرمان در روزنامه اعتماد!

ظاهرا برای بعضی از روزنامه ها(مانند روزنامه اعتماد)؛ نوشتن اخبار سلیقه ای است! و هر خبر را هر طور که مایل باشند مینویسند! و انتهای هر پرونده و یا خبر بستگی به نظر حروف چین و یا تنظیم کننده روزنامه دارد و نه واقعیت!

امروز در بخش حوادث روزنامه اعتماد، دو نوشته من را به عنوان خواننده بسیار آزار داد.

اول؛ نوشتن اخبار مربوط به دادگاه قاتلان زنجیره ای کرمان میباشد،که ظاهرا از دید وکلا و خانواده قاتلان این خبر را نوشته اند! و نه از روی واقعیت و دید یک خبرنگار و یک روزنامه حرفه ای!

تمام جنایاتی که یک مشت اوباش به اسم امر به معروف انجام داده اند،را طوری به چاپ رسانده اند که مورد پسند قاتلین و خانواده قاتلان(و حامیان نظامی و یا روحانی!) باشد! و در کنارش عکس یکی از مقتولین را به چاپ رسانده! و کلامی از زبان و یا نظر خانواده مقتولان ننوشته اند! ظاهرا خجالت کشیده اند که به قاتلان و جنایت کاران خسته نباشید و دست مریزاد بگویند و خواسته اند اینطور حمایت خود را از این جنایات اعلام کنند!

دومین افتضاح در یک صفحه خبری نیز مربوط میشود به؛ خبر کشته شدن «محمد ابراهیمی» که توسط دوستش و یک افغانی انجام شده!

ظاهرا باز در این جنایت نیز داستان آنطور که باب میل حروف چین و یا تنظیم کننده خبر بوده پیش نرفته، و کسی که این خبر را تنظیم کرده مایل بوده «همسر مقتول» نیز دستی در جنایت داشته باشد!

همین خبر و همین جنایت در روزنامه ایران نیز چاپ شده است، و در آخر خبر در روزنامه ایران آمده است؛

بنا بر گزارش خبرنگار جنایی ما، دو مرد پس از اعتراف صریح به ارتکاب جنایت زیر خاکی با صدور قرار قانونی برای تحقیقات بیشتر در اختیار پلیس قرار گرفتند و همسر مقتول با توجه به عدم اثبات جرمش از سوی دادگاه آزاد شد.

لینک به خبر در روزنامه ایران: صفحه حوادث

همین خبر در روزنامه اعتماد اینگونه به اتمام میرسد؛

در حال‌ حاضر هر سه‌ متهم‌ (مژگان‌، رضا و وحيد) با قرار بازداشت‌ از سوي‌ قاضي‌ كوه‌كمره‌يي‌، رييس‌ شعبه‌ 1601 مجتمع‌ جنايي‌ تهران‌ روانه‌ زندان‌ شده‌اند.

لینک به صفحه حوادث روزنامه اعتماد وجود ندارد. 

اگر در ابتدای خبر در هر دو روزنامه تاریخ 13 آبانماه نبود،میشد اینطور تصور کرد که دو پرونده جدا از هم میباشد! ولی تاریخ خبر و جزئیات آن نشان میدهد که هر دو روزنامه راجب یک خبر این مطلب را چاپ کرده اند! و اگر بخواهیم به نوع نقل کردن(با توجه به نگاه روزنامه راجب قاتلان زنجیره ای کرمان) خبر توجه کنیم،میتوان با خیالی آسوده به صحت خبر در روزنامه ایران رای داد.فقط در روزنامه اعتماد ظاهرا جناب حروف چین یا تنظیم کننده خبر، از آزاد شدن همسر متهم خرسند نیست و مایل است پرونده را اینگونه به سرانجام برساند!

بازتاب خبرها به اینصورت ناقص و «جهت دار» مخصوصا در رابطه با پرونده هایی مانند قاتلان زنجیره ای کرمان که به نوعی مربوط به حق و حقوق تمام مردم ایران است. تا انتهای کار روزنامه اعتماد مانند یک لکه سیاه بر پیشانی شان خواهد ماند! مردم همیشه و تا به ابد نوشته های یک روزنامه را به خاطر خواهند داشت،همانطور که ما امروز بنا بر نیاز و یا روشن شدن یک موضوع گاها به روزنامه های بسیار قدیمی مراجعه میکنیم.در آینده نسلی دیگر به آرشیو روزنامه ها مراجعه خواهند کرد، و قضاوت خواهند کرد که چه کسی بر اساس بی طرفی کامل و فقط بنا به وظیفه و دید خبرنگاری اخبار را نوشته و چاپ میکند، و چه روزنامه و یا مجله ای اینگونه سلیقه ای راجب جنایتها نظر میدهد و غیر مستقیم از عاملان جنایت حمایت میکند! اگر محفل قتلهای زنجیره ای(باند سعید امامی) هزار سر داشته باشد،امروز باید یکی از آن سرها و طرز فکرها را در بخشی از روزنامه اعتماد پیدا کرد!

روزنامه کیهان و رسالت باید جلوی این روزنامه و نوع پخش کردن خبر لنگ بندازند!

 

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۵, دوشنبه

جمهوری اسلامی اگر یک ذره شرف در وجودش بود،باید از ابتدای سرنگونی رژیم صدام خواستار دستگیری و تحویل این حرامزاده عراقی که تنها زن در بین آن 55 نفر لیست آمریکایی است میشد! این زنا زاده همان زنی است که آزمایشات سلاحهای شیمیایی عراق را بر روی اسرای ایرانی انجام میداد،و مستقیما به تماشای اثرات مواد شیمیایی بر روی اسرای ایرانی می نشست! بعد از فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی، یکی از وظایف دولت آینده درخواست بازداشت این جنایتکاران بر علیه ایران و ایرانی و محاکمه آنان است!
به این حرامزاده، خانم سیاه زخم میگفتند.حرامزادگی را در صورتش میتوان دید، این زن جنده همان «هند جگر خوار» است،همانقدر که هند جگرخوار نسبت به حمزه کینه در دلش داشت،این زن نیز نسبت به ایرانی وایرانیان کینه دارد.
این «مادر به خطا» چند روز است که در دست نیروهای آمریکایی است،و خبر بازداشتش امروز رسما منتشر شده.در لیست 55 نفره،این تنها زن(شیطانی که به صورت یک زن بر روی زمین است) نفر سی و یکم لیست میباشد.

حرامزاده عراقی«هدا» یا همان هند جگر خوار عرب

(0) comments

وبلاگ آینه فکر است!
زشتيها و زيبايهايى كه در آن ميخوانيد،زشتی و زیبایی فکر نویسنده وبلاگ است.
دروغ گفتن در وبلاگ و دروغ نوشتن از خود،مانند این است که روبروی آینه بنشینی و به خود دروغ بگویی! برای مدتی قابل تحمل است.ولی به مرور زننده خواهد شد،و اولین کسی که از آن بدش خواهد آمد خود نویسنده میباشد!

(0) comments
۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۴, یکشنبه

شله زرد نذری وبلاگستان در وبلاگ شیندخت

شله زرد نذری،در وبلاگ شیندخت

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]