سهراب مَنش

۱۳۸۲ فروردین ۲, شنبه

شوک و حیرت!


اگر کشورهایی که همسایه عراق هستند بگذارند، یک جنگ خیلی تمیز با کمترین تلفات را خواهيم ديد، خیلی جالب هست که وزیر اطلاعات عراق بعد از بمباران دیشب بر روی تلویزیون عراق آمده ولی خبری از تلفات و یا زخمی‌ها در تلویزیون عراق نیست!!
سربازهای عراقی هم که ظاهرا از همه چیز جنگ فقط تسلیم شدن آن را بلد هستند!
فعلا که ترکیه داره پاش رو زیادی دراز می‌کند.


عکس وزیر اطلاعات(X!) عراق.

(0) comments
۱۳۸۲ فروردین ۱, جمعه

سال نو مبارک
دلم پر از شادی هست و این را به فال نیک میگیرم
ساعت:4:30 دقیقه صبح به وقت ایران عزیز

(0) comments

من که به جای سبزی پلو ماهی، پیتزا قارچ خوردم و الان هم به جای نشستن بر سر سفره هفت سین، نشسته‌ام پای تلویزیون و اینترنت.
فرا رسیدن سال نو و عید باستانی نوروز بر همگی شما مبارک.


ساعت:2:50 صبح روز جمعه به وقت ایران.

(0) comments
۱۳۸۱ اسفند ۲۹, پنجشنبه

ظاهرا اين حمله کوچکی که امروز صبح ساعت ۶ به وقت ایران انجام شده، فقط یک حمله کوچک بوده و حدود 40 مرکز کوچک که حدس زده میشده ممکن است صدام در آنجا باشد مورد حمله قرار گرفته و اصل حمله که با یک سری بمبباران و پرتاب موشکهای دور برد انجام خواهد شد از امروز غروب شروع خواهد شد. و به نظر من اصل حمله امروز با تاریک شدن هوا در عراق شروع خواهد شد.
من که باید بروم سر کار و بعدالظهر برمیگردم و سعی میکنم کمی زودتر بیایم تا هم شاهد این حمله باشم و هم خودم را آماده کنم برای پیش واز رفتن به سال جدید.

(0) comments

ساعت حدودا 6 صبح به وقت ایران.
آمریکا حمله به عراق را رسما شروع کرده،اینطور که اینها دارند میگویند موشکهای کروز به طرف عراق از یک جا در منطقه به طرف بغداد شلیک شده!! ولی هنوز به بغداد اثابت نکرده است!
به هرحالجنگ رسما شروع شده است.



(0) comments
۱۳۸۱ اسفند ۲۸, چهارشنبه

اگر تهران بودم
اگر تهران بودم فردا که پنج شنبه آخر سال است با گلاب و نقل به زیارت قبور دوستانم که در جنگ کشته شده‌اند میرفتم.قبور پاکشان را با گلاب می‌شستم و بر رویشان نقل می‌پاشیدم.این ساعتها ساعت شادی من و دوستان من است.برای من و امثال من این روزها و شبها کم از شب زفاف نیست.شادی نابود شدن صدام حسین و طرفدارانش را جشن میگرفتیم.و ساعتها از خاطرات خوشی که با آنان دارم صحبت می‌کردم.از آرزوهامان صحبت می‌کردم و از اینکه چطور سردمداران رژیم جمهوری اسلامی به ما و مردم ایران خیانت کردند.از اینکه کار نیمه تمام ما را امروز دیگران به پایان خواهند رساند!
به آنها می‌گفتم که اکنون دیگر آسوده و آرام بخوابید که با رفتن صدام، حداقل این قسمت نیمه تمام زندگی ما نیز به پایان می‌رسد.و می‌توان بهتر به آینده فکر کرد.
عزیزانی که در بین ما نیستید، دوستتان دارم و به یادتان هستم.

(0) comments
۱۳۸۱ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

ابر قدرتها هیچ غلطی نمیتوانند بکنند
اگر هم کاری بتوانند بکنند،سربازان ما مردانه می ایستند و زار زار گریه میکنند!!

(0) comments
۱۳۸۱ اسفند ۲۶, دوشنبه

یک نگاه به پلیس ایران
قبل از اینکه صحبت جنگ و خاورمیانه به وجود بیاد و حرفهای این وبلاگ همه‌اش جنگی بشود یک نگاه به عملکرد پلیس ایران بکنیم.
منظورم از این نوشته این است که پولدار بودن چه نقشی در کشف کردن و کشف نکردن جرائم توسط پلیس ایران دارد!
همه یادشان هست که چندی قبل همسر اول مربی تیم پرسپولیس در منزلش کشته شد و پلیس ایران اعلام کرد که ظرف ۷۲ ساعت قاتل را پیدا خواهند کرد!
این قضیه به آنجا رسید که مربی تیم پرسپولیس وارد ایران شد و با افسر پرونده صحبت کرد و موضوع به اینجا رسید که تا امروز هیچ چیزی مشخص نشده! به این میگویند نقش پول در پیدا نکردن و یا به عبارتی دیگر گم کردن مجرم!!
حالا چند ماه بعد یک پسر بچه ۱۲ ساله در اصفهان ربوده می‌شود.پدر این بچه نیز پولدار است و پلیس همیشه در آماده باش ایران توانست در عرض چهار روز ربایندگان و قاتلین این کودک را پیدا بکند!
کسانی که اقدام به این آدم ربایی کرده‌اند کثیف‌ترین کار ممکن را انجام داده‌اند. اما حرف من اعترافات متهمین است! متهم اصلی پرونده در یک کار تخصصی و پلیسی(منظور همان از شب تا صبح آویزان کردن با دستبند و کتک زدن است!) اعتراف کرده که:
برگشتم به کارگاه و سراغ «ایمان» رفتم.او روی زمین افتاده بود و آرام چیزهایی میگفت.وقتی گوش دادم شنیدم می‌گوید: حبیب چرا من را می‌کشی،چه گناهی کرده ام، به من رحم کن! ترس همه و جودم را گرفته بود...
میدانید این اعتراف یعنی چی؟
یعنی اینکه بابای این پسر به جناب سرهنگ زیر سبیلی قول دادند که شما اعتراف به قتل را بگیر تا بتوان حکم اعدام گرفت،ما هم از شرمندگی در میایم!!(یادتون باشد که پدر بچه لوازم برقی میفروشد و حتما خانم جناب سرهنگ هوس کرده که یک ماشین ظرفشویی شیک و یک تلویزیون صفحه پهن تو منزل داشته باشند، و جناب سرهنگ هم فرمودند که: در خدمتم قربان!!
بله پلیس ایران دقیقا همین مزخرفی هست که خواندید.اگر پولدار باشید و دزد خانه اتان را بزند، مطمئن باشید که لوازم زندگی پیدا خواهد شد(حالا یک مقدارش نباشه که جای دوری نمیره، میره؟)
اگر هم نباشید که دقیقا حرفی را میشنوید که چند وقت پیش افسر آگاهی به نویسنده وبلاگ عصیان گفته بود:در جواب این سوال که اگر دزدها من رو میکشتند چی.افسر وظیفه شناس پرونده گفته بود: میکشتند که میکشتند!
به حال آن مملکت و مردمش اگر خون هم گریه کنیم، چندان هنر نکرده ایم.
توضیح:هدف من همانطور که اول نوشته گفتم طرفداری و یا توجیح کار آدم ربایان و قاتلین نمی باشد، بلکه منظورم داشتن پول است و اینکه امنیت در خدمت پولداران میباشد و بقیه مردم هم که خوب باید خانه اشان را دزد بزند و یا فرزندشان کشته بشود بدون اینکه سر نخی از ماجرا به دست بیاید.
اگر میخواهید خبر را در روزنامه ایران بخوانید.
یک مثال دیگر هم بود که چون مطلب طولانی شد از نوشتنش امروز صرفنظر میکنم.

(0) comments

شاید این عکس آخری باشد که در دوره حکومت صدام حسین در این وبلاگ گذاشته می شود!
اگر فردا و یا تا این چند روز آینده جنگ بر علیه صدام شروع بشود.با اولین موشکی و یا بمبی که بر عراق فرو خواهد افتاد قصه صدام و حزب منحوس بعث تمام است!

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]