امشب این کنتور را گذاشتم روی وبلاگ.هر چند وقت یکبار اینکار را انجام میدهم تا ببینم چند نفر به وبلاگ سر میزنند و از کجا به وبلاگ من آمدهاند!
اواخر ماه گذشته که کنتور را گذاشته بودم حدودا روزی ۱۰۰ نفر بازدید کننده داشت اين وبلاگ!
دیشب داشتم به
رادیو فردا گوش میکردم.و یک خبری را شنیدم که به نظرم خیلی خندهدار آمد!
گوینده یک خبری داشت راجب خشونت بر علیه زنان در اینترنت،و توضیح میداد که چندتا از وبلاگهایی که نویسنده آنها زن هستند را هک کردهاند و در وبلاگهای هک شده عکسهای مبتذل و فحشهای رکیک نوشته شده بود!
برای این میگویم خندهدار: چون خود من آنروزها به یکی از این وبلاگها که اسمشتو این گزارش آمده سر زدم و دیدم نویسنده وبلاگ یک عکس به مناسبت سال نو میلادی تو وبلاگش گذاشته بود که من نمیدانم این آدم که از این مدل عکسها خوشش میاید چرا به چیزی که تو وبلاگش گذاشته بودند میگوید مستهجن!؟
جالب اين هست که هيچکس هم نديد که اين عکسها چی بوده و حتی نويسنده وبلاگ هم عکسها را نديده!! و فقط ميدونه که هک شده!!
این نوشته زیر از نویسنده یکی از همان وبلاگهای مورد خشونت قرار گرفته!! است
من جمعه صبح عکسی گذاشتم تو وبلاگم که به مذاق عده ای خوش نيومد، بعدش به دلايلی اون عکس رو برداشتم، گويا کسی فکر کرده بود که اون موقع من هک شده بودم. اما جمعه شب حدود ساعت ده شب وبلاگ من جدی جدی هک شد، با يه عکس پورنوی فجيع و نوشته های رکيک که خدارا شکر خودم نديأمش و تا آن لاين بشم با کمک حسين درخشان که از طريق سرور کانادايی پيگير قضيه بود صفحه رو داون کرديم.
خورشید
اگر مایل بودید گزارش را هم گوش کنید! شاید شما هم خندید!
ظاهرا اين آقای بهنام ناطقی(گوينده!) زيادي احساساتشون قلمبه شده!
بيچاره (شاید هم خوش به حالشون، هر کدام رو که دوست دارند انتخاب کنند!) زنهايی که صنم دولتشاهی(نويسنده وبلاگ خورشيد) فعال حقوق آنهاست!
توضيح:اگر کسی از شما دوستان به چشم خودتان ديدهايد که اين وبلاگ هک شده بود و خودتان اين عکسها که نويسنده وبلاگ مدعی است را ديدهايد لطفا تو نظرخواهی بنويسيد
لعنت به جاده ها اگر معنی آنها جدایست!
.
وقتی حرفی برای گفتن نیست،دیدن یک عکس سه در چهار بهتر از خواندن یک صفحه آ چهار بی محتوا هست!
عکس در اندازه
معمولی.
به نظر شما باوجود بودن به جنسیت بستگی دارد؟
به نظر من ندارد و میتوان تو هر دوتا جنسیت آدمهای بیوجود و با وجود دید!
این خانم یکی از معدود زنانی است که من میشناسم و به شجاعتش احترام میگذارم(مرسی!) شاید زنهای دیگری هم هستند که من ندیدم و یا نشنیدم!
عکس: پروانه فروهر.
عکس از گويا.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
حضرت مادر هم رفت
آبجی میگفت پرستار بهش گفته که مادرتون چشم انتظار هست! و پرسیده بود که این خانم [حضرت مادر] یک هفته هست که تو حال نیمه بیهوش و نیمه هوشیار چشمش به این در خشک شده...
آبجی رفته بود در گوشش گفته بود که سهراب تماس گرفته و گفته که من بهش زنگ زدم و گفتم که کارهام رو درست کردم و دارم میام...
بعد از گذشت یکی دو روز، کسی که من را به این دنیا آورده بود ،درست شش روز بعد از تولد من در دی ماه رفت به جایی که همه باید بروند.ولی خیلی زودبود
خیــــــــــــلی
وقتی داداش کوچیکه زنگ زد، و صداش رو شنیدم میدونستم جی میخواد بگه! ولی نمیتوانست بگوید .و گوشی را به دایی داد و دایی گفت که تسلیت میگم...
احساس کردم تو این اطاق کوچیکم دارم له میشم،چیزی نمیتوانستم بگویم،دایی میگفت گریه نکن.ولی نمیگفت چطوری نباید گریه نکرد!
احساس میکنم تنها رشتهای که من رو به آنطرف دنیا وصل میکرد قطع شده و همه چی تمام شده...
هیچ کلامی نمیتونم پیدا کنم که بگم چه حال و روزی گذشت و داره میگذره..
به هرحال
مادر ملک بود و فردوس برین جایش بود ، و رفت به همان فردوس برین..
مادر عزیزم شرمندهام از شما..
حلالم کن.
فقط اوست که میماند