با از بين بردن دو کيلو انار، به خوبی و خوشی شب یلدا را میخواهم بگذرانم!
امیدوارم که این شب طولانی(که من زیاد فرقش رو نمیفهمم!) به شما خوش گذشته باشد و یا بگذارد و دلتان هرجا که هستید شاد و خوش باشد.
سهراب انار دارد
سهراب انار دوست دارد
سهراب فيلش ياد هندوستان کرده است.
نمیتوانم توضیح بدهم وقتی این عکسها رو می بینم چه حالی دارم!؟
تهران:19/12/2002 بزرگراه چمران
عکس از:
تهران 24
سلام
با این قالب جدید یکجوری میشه آدم!
انگار تو خانه با کت و شلوار بگردی! خلاصه من هنوز جفت نشدم با ابن قالب جدید و همانطور که عرض کردم دوستی که زحمت این قالب رو کشیده فعلا نیستند تا بعضی از ایرادها را رفع و رجوع بکنند.
جهت اطلاع فقط به عرض میرسانم رادیو آزادی تعطیل شد و به حای آن یک رادیو آمده به اسم رادیو فردا.
من نمیدونم یعنی مردم ایران انقدر لنگ موزیک شدهاند که بیشتر رادیوهای خارج از ایران که به صورت ۲۴ ساعته پخش میشود.تقریبا ۶۵ درصد برنامههای خودشان را به موزیک اختصاص دادهاند!؟
به هرحال کسانی که به موزیک پاپ علاقمند هستند این رادیو فعلا موزیکهای قشنگی پخش میکند، و احتمالا همینطور هم میماند! سابقه کاری این رادیو که اسمش عوض شده نشان داد که با گذشت زمان برعکس خیلی از رادیوها و تلویزیونها ایرانی کیفیت خود را از دست نمیدهد و حتی بهتر هم میشود.
الان بنده دارم به همین رادیو گوش میکنم و خانم شکیلا(همون خارجیه که خوب قر میده!) داره میخواند:
بعضی وقتها فکر میکنم که عشق واقعی اصلا وجود ندارد!
مایل بودید
گوش کنید.
پی نوشت: موزیک ایرانی شد;تو محشری، از همه سری، تو افسونگری...
سلام
عرض شود این قالب جدید که می بیند را یکی از دوستان برای وبلاگ من درست کرده،البته هنوز کار دارد تا تکمیل بشود و وقتی کار ایشان تمام شد، حتما میگویم که زحمت این را چه کسی کشیده است!
شما هم اگر نظری دارید در مورد قالب تو نظر خواهی بنویسید لطفا(ایرادها و پیشنهادها!)
ممنونم
حتما شما هم مثل من تو بعضی از وبلاگها از این احساسهای عجیب و غریب و من درآوردی را خوانده اید.
برای مثال داشتم یک وبلاگ را میخواندم که فکر میکنم نویسنده آن یک خانم بود.ایشان نوشته بودند: احساس یک ماهی رو دارم که از تُنگ آب بیرون افتاده و یک گربه داره با پنجه هاش بهم چنگ میزند!!
والله من هرچی فکر کردم نفهمیدم ایشان چطوری توانستند این احساس رو پیدا کنند؟! حالا ممکن هست یک وقت یکی گربه بهش یک چنگی زده باشه، ولی اینکه یک ماهی باشی و گربه چنگت زده باشد از آن حرفها است که تو دکان هیچ عطاری پیدا نمیشود!
لطفا اگر این احساس رو تجربه کرده اید، برای من توضیح بدهد که آدم دقیقا چه حسی داره، وقتی که فکر میکند یک ماهی است که از تنگ بیرون افتاده و گربه داره چنگش میزنه!!
گربه هایی که من دیده ام معمولا دیگه به ماهی چنگ نمیزدند، بلکه بدون اتلاف وقت درسته ماهی رو قورت میدادند.
لطفا اگر تجربه ماهی، تنگ بلور، بیرون افتادن، و چنگ گربه، را دارید آنرا با من هم در میان بگذارید.
این نوشته از وبلاگ
روزگار ما است.که به نظر من بسیار زیبا آمد و برای همین اینجا کپی کردم.از نوشته ها بسیار لذت بردم.
این دل بی یار، ما را بس
خاتون من
براي دوست داشتنم ، نه ايثار ، و نه شيدايی
به صداقتت مهمانم کن ،ما را بس
بانوی من
براي دوست داشتنم ، نه گلداني ، و نه حتا شاخه ای گل
تنها تکلم ساده واژه دوستت دارم ......بس
ای نازنین
هزاران فصل خزان گریه کردم
تا که امروز
این دل بی یار ما را بس
ما به آرزوی تو نمي کنجيم
آرزوي محال تو ، ما را بس
سلام
عرض کنم که: چون قالب قبلی بنا به دلایل نامعلوم! خیلی بد باز میشد.مخصوصا برای دوستان داخل ایران.من هم فعلا از خیرش گذشتم و فعلا همین قالب معمولی باشد تا بلکه چیز دیگری توانستم جایگزین کنم.
البته میدانم که هیچکس برای ریخت و قیافه به وبلاگ من سر نمیزند، ولی خوب قشنگ بودن این صفحه،که دیگر تقریبا یک قسمتی از منزل من شده برایم بدون اهمیت نیست. وبه همین خاطر باید یک کم مرتب و قشنگ باشد.(حداقل برای خودم!)
فعلا با همین من رو برای چندین روز تحمل کنید.ممنونم
سلام
من تا حالا چندين بار پوستر فیلمهای زمان شاه را تو سایتهای مختلف دیدم.
چیزی که تو این پوستر توجه من را جلب کرد، جملهای است که پائین پوستر نوشته شده:
«فیلمی که شما را عمیقا به فکر فرو ميبرد».
وقتی این را میخواندم پیش خودم گفتم: خوش به حال مردمی که انقدر بی فکر و خیال بوده اند. و با دیدن این فیلم
عمیقا! به فکر فرو میرفتند!
خیلی از مواقع فکر میکنم تنها دلیل انقلاب ایران سوژه نداشتن مردم برای فکر وخیال بوده! و هیچ ربطی به مذهب و آزادی و این حرفها که میگویند نداشته.
مردم دنبال فکر و خیال و هیجان میگشتند که آخوندها بهشون دادند.
به هرحال آن مردم واقعا دوران خوشی را گذارندهاند.
و بیچاره ما که نه فهمیدم بچگی چی هست و نه فهمیدیم که نوجوانی و جوانی یعنی چه؟
توضیح: منظور من این نیست که این فیلم محتوایی ندارد.ولی هر کسی که فیلم را دیده باشد.میدانید که زیاد آدم را عمیق! نمیکند.ولی به هرحال دیدن بیشتر فیلمهای که بهروز وثوقی بازیگر اصلی آن است و مسعود کیمیایی کارگردان آن.همیشه همراه با لذت است.